ابتدا اجازه دهید به مفهوم اصلاح بپردازیم. طبق تعریف کلاسیک، اصلاحِ موج قیمتی عبارت است از، حرکتی که بخشی از روند غالب بازار را خنثی می‌کند. یعنی قیمت برخلاف موج اصلی حرکت می‌کند. انواع مختلفی از حرکات اصلاحی در بازار وجود دارد و شاید اکثر حرکات اصلاحی، حرکات مخالف روند نباشند. به‌عنوان‌مثال، بازار خنثی یا بدون روند را در نظر بگیرید. در بازارهای بدون روند، حرکات قیمتی نوسانات زیادی دارند، که بیش از نیمی از آن‌ها اصلاح بازار تلقی می‌شوند. نوع دیگری از اصلاح هم وجود دارد که به آن اصلاح در زمان گفته می‌شود، که در آن اصلاً تغییر قابل‌توجهی در قیمت‌ها روی نمی‌دهد، بلکه قیمت برای مدتی در یک محدوده باقی می‌ماند. علاوه بر این، ازآنجایی‌که ایده حرکات اصلی و حرکات فرعی، نقطه آغازین درک اصلاح هستند و همچنین بیشتر به تایم فریم انتخابی بستگی دارند، بهتر است که همواره از خود بپرسیم که چه کسی در بازار و در برابر کدام گروه مخالفت می‌کند.
به طبع همیشه بهتر است که دیدگاه‌ها در این رابطه از سوی خود معامله‌گر تعیین و بررسی شود. به همین دلیل اولین کار معامله‌گر، حداقل یافتن مقاومت در نمودار است. اگر روند غالبی در تصویر تکنیکال نموداری دیده شود، هر اصلاح جزئی ارزش توجه کردن دارد. اما همواره مسئله‌ مبهمی در اینجا وجود دارد که باید حل شود:
دقیقاً چه زمانی قیمت‌ها به‌اندازه کافی اصلاح می‌شوند، که می‌توان بازگشت بازار از آن محدوده را پیش‌بینی کرد؟
در بحث اوج‌ها و کف‌های جَعلی، ما در مورد تکنیک های بازگشتی صحبت کردیم، که توصیه شد بعد از دوره آماده‌سازی در کف‌های قیمتی پیش‌بینی‌شده در اصلاح روندی، با شکست بازار وارد معامله شد. در ادامه جزئیات بیشتری از این رویکرد را بررسی می‌کنیم.
در تکنیک های معاملاتی جهت ورود در بازگشت از اصلاح روند، استراتژی مشهوری وجود دارد که می‌توانیم در معاملات خود به‌کارگیریم. رویکرد عمومی که بسیار هم محبوب است، محاسبه اندازه اصلاح بر اساس طول‌موج روند است. اگر طول حرکت ۱۰ واحد باشد، اکثر معامله‌گران منتظر اصلاح چهار تا شش واحدی خواهند ماند. یعنی درصد اصلاحی که فعالین بازار آن را انتهای اصلاح و محدوده بازگشتی اصلاح می‌دانند، چهل، پنجاه و شصت درصد است. به‌راحتی می‌توان به ایراد این روش پی برد. با نبود معیاری خاص و معین، باید از حد ضرر نسبتاً بزرگی استفاده کرد، تا بتوان از اصلاح‌های بزرگ‌تر از پیش‌بینی‌ها، جان سالم به دربرد. برای اینکه شک و تردید و عدم قطعیت روش اول را کاهش دهیم، از استراتژی دیگری استفاده می‌کنیم.
در این روش، منتظر رسیدن اصلاح قیمتی به ناحیه حمایت یا مقاومت می‌مانیم (در محدوده موج روندی). اگر نواحی حمایت یا مقاومت در اصلاح ۴۰ تا ۶۰ درصدی باشند، می‌توان گفت که مطلوب‌ترین محل برای بازگشت اصلاح قیمتی را یافته‌ایم. این روش را گاهی اوقات به‌عنوان برخورد مجدد تکنیکال هم می‌نامند.
ازآنجایی‌که اکثر موج‌های قیمتی، نوعی از حرکات خنثی را در حرکات صعودی و نزولی نشان می‌دهند، اصلاح بازار به این سطوح از سوی اکثریت فعالین بازار پیش‌بینی می‌شود، که به همین دلیل احتمال جهش بزرگ از این سطوح بسیار بالاست.
هر نوعی از اصلاح که به سطح قبلی حمایت یا مقاومت برسد (فرقی ندارد که سطح کلیدی جزئی یا اصلی باشد)، می‌تواند به‌عنوان برخورد مجدد تکنیکال در نظر گرفته شود. به همین دلیل احتمال جهش قیمتی از آن محدوده وجود دارد. درصورتی‌که معامله‌گری به دنبال معامله بازگشت از اصلاح باشد، بهتر است که منتظر اتمام دوره آماده‌سازی بماند و بعداً وارد بازار شود. مسلماً در چنین حالتی شانس موفقیت معامله هم بیشتر خواهد بود. اما ورود درست از محدوده بازگشتی و بدون ارزیابی حرکات قیمتی بازار، شاید موفقیت‌آمیز باشد، اما با ریسک بیشتری همراه خواهد بود.
روش محافظه‌کارانه‌ای که در اینجا با جزئیات توضیح داده خواهد شد، بدین‌صورت است که نباید مستقیماً از محدوده اصلاح یا برخورد مجدد، اقدام به معامله کرد، بلکه ابتدا نحوه حرکات قیمتی را در محدوده محتمل بازگشتی بررسی می‌کنیم و بعداً تصمیم به معامله می‌گیریم.
این رویکرد مبتنی بر این اصل بنا شده که اکثر بازگشت‌های اصلاحی به‌سرعت و با دقت بالا روی نمی‌دهند. این مسئله علاوه بر اینکه فرصت بیشتری را برای ما فراهم می‌کند تا به ارزیابی شانس بازگشت از اصلاح بپردازیم، بلکه شرایط برای دوره آماده‌سازی لازم برای چنین رویدادی را هم فراهم می‌کند و درعین‌حال دید بهتری هم از سطح دقیق شکست به ما می‌دهد.
مسلماً نباید چنین برداشت کرد که با اندکی بیشتر صبر کردن، به حد ضرر نخواهیم خورد یا بیش از موعد وارد بازار نخواهیم شد. اما اگر ما بخواهیم از بازگشت‌های اصلاح موج روندی، با حد ضرر کوتاهی وارد معامله شویم، رویکرد کم ریسک تر و قطعاً بهتری را نسبت به معاملات کور کورانِ اتخاذ کرده‌ایم. منظور از معاملات کور کورانِ، معاملاتی است که در آن به قیمت‌ها اجازه تثبیت داده نمی‌شود. اجازه دهید با بررسی چند مثال این مفهوم را در عمل مطالعه کنیم.

- 2 5 1

 

اغلب بازگشت بازار از اصلاح، از سطوح کلیدی حمایت یا مقاومت شروع می‌شود. به‌جای آنکه صریحاً از این سطوح به امید جهش وارد بازار شوید (در هر دونقطه e) بهتر است که به بازار اجازه داده دهید تا دوره آماده‌سازی را کمی بیشتر ادامه دهد. در وضعیت اول و اصلاح d-e، مثالی از برخورد مجدد بازار به سطح b را داریم که این سطح نتیجه حرکات خنثی در موج صعودی a-d است. به‌راحتی می‌توان گفت که سطح b، نقش کلیدی در نمودار ایفا می‌کند، چون‌که:
 این سطح، دوره آماده‌سازی را برای موج بعدی در روند ایجاد می‌کند.
 به‌عنوان جاذبه‌ای برای اصلاح بعدی بازار عمل می‌کند؛ یعنی در ادامه حرکات بازار، این محدوده بازار را به سمت خود خواهد کشید.
 سطحی را برای برخورد مجدد اصلاح ۴۰ و ۵۰ درصدی ایجاد می‌کند.
 شرایطی را برای نبرد خریداران و فروشندگان جهت تعیین کف قطعی اصلاح ایجاد می‌کند، که در پی آن بازگشتی از اصلاح را در غالب دوره آماده‌سازی به راه می‌اندازد (e-f).
.
همان‌طور که قبلاً اشاره شد، با منتظر ماندن برای تکمیل دوره آماده‌سازی، احتمال این وجود دارد که فرصت سود بردن از بازگشتِ فوری بازار از اصلاح هم از دست برود.
درواقع چنین اتفاقی معمولاً روی می‌دهد. بااین‌حال، معامله‌گران از نوسانات ناخواسته در امان می‌مانند. در کل، بااحتیاط عمل کردن، از رویکرد حریصانه بسیار بهتر است. در وضعیت اول، دوره آماده‌سازی بین e و f بسیار رایج است و البته حرکات مطلوبی هم محسوب می‌شود. این دوره آماده‌سازی در حمایت تکنیکال b شکل‌گرفته، درحالی‌که دوره آماده‌سازی را در زیر سطح f به راه انداخته است، درصورتی‌که شکست صعودی باشد، احتمال وقوع پدیده هم‌نوایی تشدید می‌شود.
در اینجا بایستی اشاره شود که ورود به بازار از سطوح بالایی f، لزوماً در مقایسه با محل ورود e نامطلوب نیست.
اول‌ از همه، دوره آماده‌سازی زیر f، تأییدی از احتمال بازگشت است که این خود یک امتیاز محسوب می‌شود؛ اما در اینجا مسئله دیگری هم وجود دارد که بایستی در نظر گرفته شود. مسئله‌ای که بر هر دو سمت بازار تأثیر می‌گذارد. این مسئله مربوط به سطح حد ضرر و حد سود نسبت به محل ورود به معامله است. فرض کنید که در هر دو جهش e و شکست به بالای f، حد ضرر در زیر کف مشخص و قبلی بازار قرارگرفته باشد. در این حالت نکات جالب‌توجهی وجود دارند که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد.
با ورود به معامله از بالای سطح f، آخرین کف قیمتی قابل‌توجه نسبت به نقطه ورود، در سطح b قرار دارد که درنتیجه می‌توان حد ضرری را اندکی پایین‌تر از آن تعیین کرد.
با معامله در e، حد ضرر می‌تواند در اولین کف قیمتی در سمت چپ نقطه‌ ورود قرار گیرد (در زیر نقطه c). اجازه دهید فرض کنیم که هر دو معامله‌گر حد سود را در اوج d قرار داده‌اند. درصورتی‌که بازار به این حد سود برسد، معامله‌گران حریص که از نقطه پایین‌تری وارد معامله‌شده‌اند، به سود بیشتری دست‌یافته‌اند، اما لزوماً از نسبت سود به زیان بهتری برخوردار نبوده‌اند. برای ارزیابی این مسئله، باید نسبت ریسک و سود را در نظر بگیریم. برای مثال، اگر حد ضرر برابر ۱۶ پیپ باشد و حد سود در فاصله‌ ۳۲ پیپی از نقطه‌ی ورود قرار گیرد، آنگاه نسبت ریسک به سود برابر ۱:۲ خواهد بود.
معامله‌گر محافظه‌کار هم که از سطوح بالاتری وارد معامله‌شده، می‌تواند نسبت ریسک به سود مشابهی داشته باشد. فاصله f تا هدف d تقریباً ۲۴ پیپ خواهد بود، اما حد ضرر زیر b هم فاصله اندکی خواهد داشت درصورتی‌که حد ضرر ۱۲ پیپ باشد، آنگاه نسبت ریسک به سود این معامله هم برابر ۱:۲ خواهد بود.
حتی اگر از رویکرد محتاطانه هم استفاده شود، بازهم این چالش وجود دارد که آیا پیش از موعد وارد معامله‌شده‌ایم، یا هنوز به موعد مقرر برای ورود به معامله باقی‌مانده است. با صبر کردن، بازار مهربان‌تر نخواهد شد و نقطه ورود به معامله خوبی را برای ما فراهم نخواهد کرد. در اینجا نکته‌ای بین مقایسه کردن دو رویکرد حریصانه و محتاطانه وجود دارد؛ که نسبت به وضعیت موجود می‌تواند تعیین‌کننده باشد. اگر دوره آماده‌سازی قبل از شکست کوتاه باشد، می‌توان گفت که نقطه‌ی ورود به معامله بیشتر حریصانه است.
وضعیت ۲ به‌خوبی هدف ما از منتظر ماندن برای دوره آماده‌سازی را نشان می‌دهد. روند نزولی a-d درواقع تصویر معکوسی از روند صعودی وضعیت اول است، اما این بار، بازگشت از اصلاح رویکرد متفاوتی داشته است. سطح b دوباره خود را به‌عنوان محتمل‌ترین سطح برای بازگشت نشان می‌دهد (اصلاح ۵۰ یا ۶۰ درصدی در محدوده حمایت قبلی که حال به مقاومت تبدیل‌شده است)، اما فروش حریصانه از نقطه e، فروشنده را در برابر مشکل جدی، قبل از برگشت اصلی قرار خواهد داد.
در این وضعیت توجه کنید که قیمت‌ها دوباره قبل از بازگشت، به این سطح برخورد کرده‌اند، اما این بار بازار به‌جای اینکه از سطح حمایت قبلی برای جهش استفاده کند (b)، تصمیم گرفته که سطح مقاومت قبلی را برای برگشت انتخاب نماید (f با c انطباق دارد). هردوی e و f برخورد مجدد تکنیکال معتبری محسوب می‌شوند و به‌طور یکسان از شانس رخداد یکسانی برخوردارند.
اما ازآنجایی‌که بیش از روی دادن بازگشت، نمی‌دانیم که بازار کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد، بهتر است که از معامله خودداری شود تا وضعیت بازار بیشتر از این شفاف‌تر شود. نه‌تنها بازار همواره این اطلاعات مفید و اضافی را در اختیار معامله‌گر قرار خواهد داد، بلکه گاهی باعث خواهد شد که صبر را به‌عنوان عاملی ضروری و حیاتی در معاملات در نظر بگیرد.
در وضعیت دوم و از دید رویکرد محافظه‌کارانه، ورود به معامله از زیر g و حد ضرر کوتاه در بالای f، مسلماً فروشنده را در وضعیت بهتری قرار می‌دهد.