برگه: سئوالات متداول

برای جستجو در موضوعات این بخش از کادر زیر استفاده نمایید

راهنمای بخش ها
راهنمای سامانه ها
راهنمای ابزارها + ویژگی ها
راهنمای پروفایل ها
راهنمای حساب + پنل کاربری
مفاهیم و آموزش های پایه
آموزش مفاهیم و روش های تحلیلی
آموزش روش ها و مفاهیم معاملاتی
روش ها و مفاهیم پرداخت ارزی
شاخص بان
مارکت بان
پرشین ای پی آی
سامانه معاملات طلا
راهنمای اپلیکیشن قیمت‌ها

مفاهیم پایه اقتصاد

کالای گیفن در اقتصاد خرد چیست؟
در شرایط عادی و بر اساس تئوری عرضه و تقاضا (Supply-Demand Theory)، اگر قیمت یک کالا افزایش یابد، اثر جایگزینی باعث می‌شود که مصرف‌کنندگان از آن کالا کمتر خرید کرده و بیشتر از محصولات جایگزین استفاده نمایند. در حالی که کالای گیفن با افزایش قیمت افزایش تقاضا را نیز به همراه خواهد داشت.

در تئوری عرضه و تقاضا با افزایش قیمت یک کالا، بازار عکس‌العمل نشان داده و جهت کسب سود بیشتر، تولید و عرضه آن کالا را افزایش می‌دهد که همین تولید و عرضه بیشتر باعث کاهش قیمت خواهد شد. متعادل‌سازی قیمت براساس عرضه و تقاضای موجود در بازار، در بازه‌های زمانی کوتاه و میان مدت اتفاق خواهد افتاد حال آنکه در مورد کالای گیفن حتی در دراز مدت و با وجود افزایش عرضه، قیمت کالا کاهش نخواهد یافت.

 

گنجاندن یک کالای خاص در تعریف کالای گیفن صرفا با عدم پیروی آن از تئوری عرضه و تقاضا ممکن نیست و بستگی به شرایط خاصی دارد. اقتصاددانان موارد نادری را کالای گیفن نامیده‌اند و در موارد زیادی نیز بحث و جدل صورت گرفته است که از آن جمله می‌توان به «نفت سفید» (باپ۱۹۸۳) «بنزین» (ابرامسکی ۲۰۰۵) و حتی خود «پول» (ستاتس گای ۲۰۱۱) اشاره نمود.
شاید تنها نمونه تاریخی که قریب به اتفاق اقتصاددانان آن را مصداق کالای گیفن دانسته‌اند «سیب‌زمینی» در سال‌های میانی قرن ۱۹ در کشور ایرلند باشد.

 

اقتصاد خرد سه شرط اساسی برای کالای گیفن متصور است. اول کالای مورد بحث باید کالای پست (Inferior Good) باشد، دوم آنکه عدم وجود کالاهای جانشین (Substitute Goods) ضروری است و شرط سوم آن است که کالا باید درصد زیادی از درآمد خریداران را تشکیل دهد. کالای پست به کالایی گفته می‌شود که با افزایش درآمد مصرف‌کننده، تقاضایش برای آن کالا کاهش یابد مانند ماشین‌ها و البسه دست دوم یا غذاهای ارزان قیمت.

در این یادداشت به بررسی شرایط طلا در بازار ایران به عنوان کالای گیفن خواهیم پرداخت. افزایش روز افزون قیمت طلا و سکه در ماه‌های اخیر، به‌رغم کاهش نسبی قیمت جهانی آن، موضوعی است که ذهن فعالان اقتصادی و علی الخصوص رییس بانک مرکزی را سخت به خود مشغول کرده است. بر روی کاغذ و با کاهش قیمت جهانی، قیمت داخلی طلا نیز می‌بایست کاهش یابد؛ در حالی که بازار داخلی فقط با افزایش قیمت جهانی عکس‌العمل نشان می‌دهد. از سوی دیگر با افزایش قیمت طلا، تقاضا برای خرید آن نیز باید کاهش یابد، در حالی که در سال‌جاری طلا در بازار داخلی جز در موارد نادری رنگ کاهش قیمت را به خود ندیده است. افزایش تقاضا به‌رغم افزایش قیمت پدیده‌ای غیرمعمول و برخلاف جریان معمول بازار است. به عبارت دیگر رفتار طلا در ماه‌های اخیر بر خلاف تئوری عرضه و تقاضا است.

حال باید این ادعا را بررسی نمود که آیا طلا کالای گیفن محسوب می‌شود یا خیر؟ هرچه قیمت طلا بالاتر می‌رود عطش خریداران جزئی و کلی برای خرید آن نیز بیشتر می‌شود. طبق انتظار خریداران، قیمت طلا در آینده کاهش نخواهد یافت و همین افزایش قیمت، سود آنها را تضمین می‌نماید.

سود تضمینی خرید طلا به نوعی ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش و در عین حال فرصت سودآوری را افزایش می‌دهد و بر همین اساس خریداران با اعتقاد به عدم کاهش قیمت طلا و سکه، حداقل نسبت به قیمت خرید اولیه، اقدام به خرید بیشتر طلا و سکه می‌کنند. افزایش بیشتر قیمت طلا، تقاضای بیشتر برای خرید را به دنبال خواهد داشت؛ چراکه تعداد بیشتری متوجه سودآوری خرید طلا شده و اقدام به خرید آن می‌کنند. گرچه افزایش قیمت به نوعی عکس‌العمل بازار نسبت به افزایش تقاضا می‌باشد، اما در ماه‌های اخیر هر چه افزایش قیمت طلا بیشتر شده است، تعداد بیشتری نیز به صرافت خرید طلا افتاده‌اند. به نوعی قیمت طلا در یک چرخه گرفتار شده است: تقاضای روزافزون، قیمت طلا را افزایش می‌دهد و افزایش قیمت طلا، اقبال عمومی به این سمت را افزایش می‌دهد.

 

نمونه این شرایط را می‌توان در بازار ارز هم مشاهده کرد که این روزها با بازار طلا در حال الا کلنگ بازی است. ترس از کمبود ارز و شرایط تحریم هجوم سرمایه به این بازار را نیز باعث شده است.

با همه این تفاسیر، آیا می‌توان طلا را کالای گیفن نامید؟
آنچه در ایرلند اتفاق افتاد این بود که قوت غالب مردم ایرلند را سیب زمینی تشکیل می‌داد و از این رو حق انتخاب دیگری برای خرید وجود نداشت. اجبار به خرید سیب‌زمینی امکان چانه زنی و کاهش قیمت را از مردم گرفته بود.
مناسب‌نبودن فضای کسب‌وکار، نرخ‌های پایین و دستوری بهره بانکی، تورم زیاد، افزایش نقدینگی غیر مولد، وجود سرمایه‌های سرگردان، عدم وجود پیش‌بینی‌های دقیق اقتصادی، رکود اقتصادی جهانی و داخلی، عدم فروش اوراق قرضه با سود مناسب، عدم اعتماد به ذخیره کافی طلا و ارز بانک مرکزی و تحریم‌های جامعه جهانی را می‌توان از جمله عواملی دانست که هجوم سرمایه به بازار طلا و ارز را باعث شده است. علی‌الخصوص دو عامل آخر در این مهم بسیار تاثیرگذار بوده‌اند.

 

 

شرایط بد اقتصادی و عدم سود آوری در عرصه تولید و بهره پایین بانک‌ها آلترناتیوهای اندکی را پیش روی سرمایه‌گذاران قرار داده است که مجبور به استفاده از آن هستند که یکی از آنها طلا می‌باشد. بنابراین در شرایط فعلی که گزینه‌های زیادی برای سرمایه‌گذاری مطمئن وجود ندارد، طلا یک گزینه مناسب است. به زبان ساده کالای جانشینی در شرایط فعلی برای طلا وجود ندارد، از این رو شاید بتوان ادعا کرد که شرط دوم کالای گیفن برقرار است.
افزایش قیمت روزانه طلا باعث شده است که ارزش داخلی آن نسبت به ارزش جهانی طلا روز به روز هزینه خرید بیشتری را به خریداران تحمیل کند.

 

گرچه بعضی از خریداران طلا بخشی اندکی از سرمایه خود را خرج خرید طلا می‌کنند، لکن بخش عمده‌ای از خریداران طلا را خریداران جزیی طلا تشکیل می‌دهند که بعضا تمام دارایی خود را صرف سرمایه‌گذاری در بازار طلا می‌کنند. این بدان معنی است که می‌توان امیدوار بود که شرط سوم کالای گیفن نیز تا حدودی برقرار است. اما آیا طلا یک «کالای پست» است؟ قطعا خیر. طلا با کمترین قیمت آن هم جزو کالای لوکس شناخته می‌شود. قیمت یک سکه طلا در حال حاضر بیش از درآمد ماهانه قشر‌های پایین جامعه است.

خریداران اصلی طلا هر دو قشر متوسط و بالای جامعه هستند. قیمت‌های فعلی برای خریداران جزئی طلا به قدری است که بخش عمده‌ای از درآمد آنها را قبض می‌کند. از دیگر سو، افراد تاثیرگذار در افزایش تقاضای بازار طلا و سکه را کسانی تشکیل می‌دهند که ریسک سرمایه‌گذاری خود را با افزایش میزان خرید و فروش طلا، کاهش می‌دهند. افزایش خرید علاوه بر قیمت‌های بالای طلا، بخش عمده‌ای از درآمد این قشر را نیز شامل می‌شود. به عبارت دیگر باید گفت طلا در شرایط فعلی چه برای خریداران جزئی و چه خریداران کلی کالای پست محسوب نمی‌شود. از این رو می‌توان گفت که شرط اول کالای گیفن نقض می‌شود.

 

در چنین شرایطی اقتصاددانان از تعریف دیگری استفاده می‌کنند که برای کالاهای لوکس قابل تعمیم می‌باشد: کالای وبلن. کالای وبلن(Veblen Good) به کالاهای لوکسی اطلاق می‌شود که با کاهش قیمت آنها تقاضای خرید آنها نیز کاهش می‌یابد.
نوشیدنی‌ها و ادکلن‌های فرانسوی، ماشین‌های لوکس، البسه‌های مارک‌دار، ویلاهای بزرگ و گران قیمت از این جمله‌اند. ادعا می‌شود که کاهش قیمت این کالاهای لوکس می‌تواند تقاضا را کاهش دهد؛ زیرا کاهش قیمت آنها در دراز مدت باعث می‌شود که دیگر به عنوان محصولات منحصر به فرد یا لوکس شناخته نشوند. طلا اما در روزهای اخیر نه به دلیل کالای لوکس بودن آن، بلکه به دلیل شرایط ذکر شده بالا، با افزایش قیمت و تقاضا مواجه است. در حقیقت بار روانی افزایش روزافزون قیمت طلا و به تبع آن افزایش سود، بر خریداران باعث می‌شود که آنها را ترغیب به خرید یا افزایش میزان طلا می‌کند.

 

 

تا پیش از بحران اقتصادی اخیر، رفتار پارادوکس کالاهای گران‌قیمت نسبت به تقاضای بازار را با استفاده از تعریف کالای وبلن توجیه می‌کردند، اما پس از این بحران کالاهای لوکسی مانند «طلا و جواهرات» (فالکستین ۲۰۱۱)، «پول» (کواک۲۰۱۱)، «طلا» (مک ال روی ۲۰۱۱ و وارما۲۰۱۱)، «نقره» (هامل ۲۰۰۸) نیز به عنوان کالای گیفن پیشنهاد شده‌اند. در شرایط بد اقتصادی سرمایه‌گذاران به دنبال کاهش ریسک سرمایه‌گذاری هستند. به منظور کاهش ریسک، سرمایه‌گذاران کالاهایی را می‌خرند که ارزش مالی زیادی داشته، در عین حال نرخ بازگشت کمی دارند.
برای افزایش سودآوری، میزان خرید کالا افزایش می‌یابد. با رصد اتفاقات ماه‌های اخیر بازار طلا و ارز می‌توان رگه‌های از این رفتار را مشاهده کرد. خرید طلا ساده‌ترین و در عین حال سودآورترین روش سودآوری در ماه‌های اخیر بوده است. سرمایه‌گذاران بازار طلا با افزایش میزان خرید، افزایش سود خود را تضمین می‌کنند. بنابراین و با عنایت به مباحث مطرح شده شاید بتوان در شرایط فعلی تعریف کالای گیفن را کمی تغییر داد و در مورد طلا شرط «کالای پست» بودن آن را نادیده گرفت و شاید نیاز است کالاهایی مانند طلا را به نوعی کالای گیفن-وبلن نامید.

 

این روزها انگیزه خرید طلا و ارز چنان شده است که در شب‌های سرد زمستان صف‌های طولانی در مقابل بانک شکل گرفته است. وقتی این صحنه‌ها را در تلویزیون مشاهده می‌کنم، یاد فیلم جویندگان طلا می‌افتم. در سکانسی از فیلم، چاپلین که در پی طلا به آلاسکا آمده است حاضر است برای رسیدن به هدف، در سرمای طاقت‌فرسای آلاسکا درب خانه‌ها را برف‌روبی کند.

هزینه فرصت از دست رفته (Opportunity cost) چیست؟
هزینه فرصت، هزینه فرصت سرمایه یا هزینه فرصت از دست رفته (opportunity cost) به معنی هزینه های ناشی از رد بهترین گزینه جایگزین در هنگام اخذ یک تصمیم است.

به گزارش بورسینس، اقتصاد یک علم اجتماعی است که از عمر آن بیش از چند قرن نگذشته است. مساله اصلی اقتصاد، تخصیص منابع بهینه به همراه ارضاء نیازهای بشری است.

اقتصاددانان در جهان هستی به علت اینکه نیازهای بشری نامحدودند و منابع محدود است، به دنبال بهترین راه برای تخصیص منابع هستند؛ که این مهم با هزینه فرصت به بهترین وجه تبین می‌شود.

علاوه بر این از مفهوم هزینه فرصت می‌توان در یافتن مزیت نسبی در تجارت نیز بهره برد؛ البته بیشتر اوقات در اقتصاد هزینه فرصت در پروژه‌های اقتصادی مطرح می‌گردد و هدف اصلی از طرح آن نیز بررسی تخصیص بهینه منابع موجود است.

پس می‌توان گفت یکی از مفاهیم کلیدی که در نظریه‌پردازی درباره سرمایه‌گذاری نقش محوری دارد، مفهوم هزینه فرصت است.

هزینه فرصت که به آن عباراتی چون هزینه اقتصادی، هزینه واقعی یا قیمت سایه نیز می‌گویند، همان هزینه‌ای است که برای فرصت‌های از دست رفته پرداخت، می‌شود.

زمانی که در مورد مصرف منابع کمیاب (دارای محدودیت مصرف)، جهت تولید کالایی معین از کالایی دیگر چشم‌پوشی می‌کنیم، در واقع آن کالای دیگر را جهت تولید کالای معینی، قربانی کرده‌ایم و این کاهش تولید (کالای فدا شده) را می‌توان به منزله هزینه تولید کالای معین تلقی کرد؛ که به آن هزینه فرصت گفته می‌شود.

اگر یک فرد و یا یک بنگاه، از میان چندین انتخاب متفاوت یکی را برگزیند، هزینهٔ فرصت این فرد یا بنگاه، معادل است با هزینه مرتبط با بهترین انتخاب ممکن از بین سایر انتخاب‌های باقی‌مانده که از آن صرف نظر شده‌است.

البته بیشتر اوقات در اقتصاد هزینهٔ فرصت در پروژه‌های اقتصادی مطرح می‌گردد و هدف اصلی از طرح آن نیز بررسی تخصیص بهینه منابع موجود است. مفهوم هزینهٔ فرصت نقش مهمی را در تضمین اینکه منابع کمیاب به صورت کارا مورد استفاده قرار گرفته‌اند یا نه، بازی می‌کند.

بنابراین محدود به هزینه‌های پولی و یا مالی نمی‌شود و هر چیزی که دارای ارزش باشد و از آن صرف نظر شده باشد، می‌تواند به عنوان هزینهٔ فرصت تلقی شود. از آن جمله می‌توان به هزینهٔ واقعی محصول صرف نظر شده، زمان و یا لذت از دست رفته اشاره کرد.

فرض کنید شخصی که ۱۰۰۰۰ تومان دارد، می‌تواند یا یک کتاب بخرد و یا یک لباس. اگر او کتاب بخرد، هزینهٔ فرصت او لباس خواهد بود و اگر او لباس را بخرد، هزینهٔ فرصت او کتاب خواهد بود. اگر تعداد انتخاب‌های ممکن برای این شخص بیشتر از ۲ مورد باشد و او یکی را انتخاب کند، هزینهٔ فرصت او، بهترین انتخاب از بین انتخاب‌های باقی‌مانده خواهد بود.

هزینه فرصت یا هزینه فرصت از دست رفته هر تصمیم یا انتخاب برابر است با بالاترین فرصت یا فایده از دست رفته ناشی از انتخابی که می توانست بجای انتخاب مزبور با صرف همان مقدار منابع و زمان به کار رفته صورت گیرد.

به عبارتی هزینه فرصت هر تصمیم برابر با بالاترین فایده ای است که به دلیل عدم اتخاذ سایر تصمیم ها از دست می رود. این تحلیل (هزینه فرصت)، مبنای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع می باشد.

مثال دیگر هزینه فرصت از دست رفته (opportunity cost)
هزینه فرصت نه تنها برای اصطلاحات مادی و مالی به کار نمی‌رود بلکه اصطلاحی است برای هر چیز دارای ارزش. به عنوان مثال شخصی که تمایل دارد هر دو برنامه تلویزیونی را که همزمان پخش می‌شود نگاه کند می‌تواند فقط یکی از آن برنامه‌ها را نگاه کند بنابراین هزینه فرصت تماشای “دلاس” نمی‌تواند باعث لذت از دیگر برنامه‌های موردعلاقه‌اش شود (همچون برنامهٔ سلسله).

اگر شخصی یکی از برنامه‌ها را ضبط کند وقتی که برنامهٔ دیگر را نگاه می‌کند هزینه فرصت می‌تواند مدت زمانی باشد که فرد برای تماشای برنامه در مقابل برنامه‌های دیگر می‌گذارد.

در موقعیت رستوران هزینه فرصت می‌تواند آزمایش غذای ماهی باشد. هزینه فرصت هزینهٔ سفارش هردو غذا می‌تواند دوگانه باشد. بیش از۲۰ دلار برای خرید غذای دوم: یک خانواده ممکن است تصمیم بگیرد که دورهٔ تعطیلی کوتاه مدت را برای سفر به ” دایسنیلند” استفاده کند بیش از آنکه به کارهای خانه رسیدگی کند. هزینه فرصت داشتن فرزندان شادتر می‌تواند یک حمام تعمیر شده باشد.

در حفاظت محیطی هزینه فرصت همچنین قابل اجراست این مطب می‌تواند در قانون اثبات شود که باید بوی سرطانزای بنزین به طور کامل از بین برود. متأسفانه این مسئله نیازمند پالایشگاه‌هایی است که تجهیزاتی با قیمت میلیون‌ها دلار را نصب کند و هزینه را به عهدهٔ مصرف کننده‌ها بگذارد.

تعداد قابل توجهی از موارد سرطانی مربوط به بنزین است. اگرچه کم است اما چند مورد را در سال می‌توان در کشور ایالات متحده تخمین زد. بنابراین تصمیم کاهش بوها به خاطر هزینه فرصت مورد انتقاد قرار گرفته است. صدها میلیون دلار که برای این طرح صرف شده می‌توانست در مورد دیگری که بسیار سودمندتر است همچون کاهش مرگ و میر از طریق سرطان و اتومبیل مصرف شود. این اعمال (یا صریح تر یکی از بهترین آنها) هزینه فرصت کاهش بوی بنزین هستند.

 

هزینه چیست؟

مجموع مخارج اقتصادی که یک کسب و کار در طول عملیات خود برای کسب درآمد متحمل می‌شود، هزینه گفته می‌شود. برای بیشینه کردن سود، شرکت ها باید اقدام به کاهش هزینه‌های خود بدون کاهش درآمدها نمایند. از آنجا که هزینه، شاخص بسیار مهمی از عملیات کسب‌ و کار ها است، قوانین حسابداری ویژه ای برای شناسایی آن وجود دارد.
در تعریف دیگر پول خرج شده یا هزینـــه های وارد آمده‌ای که دارای معافیت مالیاتی هستند و درآمد مشمول مالیات را کاهش می‌دهند، به‌عنوان هزینه شناسایی می‌شوند.

توضیحاتی در مورد هـزینه

هزینه نقطه مقابل درآمد است و در واقع مخارجی است که در جریان عادی فعالیت‌های تجاری برای کسب درآمد انجام شده است. هـزینه حقوق کارکنان، هـزینه آب و برق و تبلیغات نمونه هایی از اقلام هـزینه است. در یک فروشگاه عمده ترین هزینـــه بهای تمام شده کالاهایی است که به مشتریان فروخته می‌شود. برخلاف درآمدها که موجب افزایش دارایی و حقوق مالکانه می‌شود، هزینه‌ها موجب کاهش دارایی و حقوق مالکانه می‌شود.
در شناخت درآمد و هـزینه باید دقت زیادی اعمال شود. هر جریان ورودی نقد درآمد نیست و همچنین هر جریان خروجی نقد نیز هزینه محسوب نمی‌شود. برای نمونه، وجه نقد ممکن است از طریق استقراض از بانک و نه کسب درآمد افزایش یافته باشد. همچنین وجه نقد پرداختی برای خرید ساختمان، در واقع تغییر شکل دارایی از نقد به ساختمان است و بیانگر هزینـه نیست.
انواع هزینه های اصلی چیست؟

  • بهای تمام شده کالای فروش رفته
  • هـزینه های عملیاتی
  • هـزینه های غیر عملیاتی
  • هزینــه های مالی
وارن بافت کیست؟

وارن بافت (متولد ۱۹۳۰) یک سرمایه گذار آمریکایی است که به خاطر پیش‌بینی‌ها و اظهارات غیب گویانه اش در حوزه سرمایه گذاری ارزشی در بورس، به «پیشگوی اوماها» شهرت یافته است. بافت مدیر شرکت برکشایر هاتاوی (BRK.A) است که یک شرکت هلدینگ برای انواع مختلفی از کسب‌وکارهاست که آن را از یک کارخانه پارچه سازی بدون سود به اینجا رساند. ثروت او با عملکرد بازار نوسان می‌کند، اما در دهه اخیر او به طور مداوم به عنوان یکی از ثروتمندترین مردان جهان شناخته شده است.

سرگذشت وارن بافت

وارن بافت در شهر اوماها از ایالت نبراسکا آمریکا متولد شد. پدرش هاوارد بافت (Howard Buffett) یک دلال سهام بود و بعدها نماینده کنگره شد و مادرش لیلا استال بافت (Leila Stahl Buffett) بود. گفته می‌شود که بافت در زمان کودکی به سهام علاقه نشان داد، به‌طوری‌که قیمت های سهام را با گچ روی تخته‌سیاه دفتر کار پدرش می‌نوشت. همچنین گفته می‌شود که او به دوست دوران کودکی خود گفته بود که اگر در سی سالگی یک میلیونر نشود، از بلندترین برج اوماها خود را پایین خواهد انداخت. وقتی بافت به ۱۱ سالگی رسید از بازار سهام نیویورک بازدید کرد و اولین سهام خود را خرید: سه سهم از شرکت Cities Service Prefereed برای خودش و سه تا هم برای خواهرش دوریس.

بافت دوره نوجوانی خود را در واشینگتن دی سی سپری کرد و در آنجا و از دبیرستان وودراو ویلسون (Woodrow Wilson) فارغ‌التحصیل گشت. بافت در مدرسه تمایل خود به راه‌اندازی کسب‌وکار را با تحویل روزنامه‌ها، اجاره یک دستگاه بازی پین بال، فروش تمبر، نوشابه کوکاکولا، توپ گلف، فروش خانه به خانه مجله و ویرایش برگه اسب‌سواری که به آن گلچین Stable-Boy می‌گفتند، نشان داد.
بافت وارد دانشگاه پنسیلوانیا شد و بعد از دو سال به دانشگاه نبراسکا- لینکلن انتقال یافت. او در نوزده سالگی و با مدرک مدیریت فارغ‌التحصیل شد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاروارد درخواست فرستاد. بعد از رد شدن درخواستش، بافت در دانشگاه کلمبیا ثبت‌نام کرد، جایی که اسطوره سرمایه گذاری ارزشی یعنی بنجامین گراهام در آنجا به تدریس مشغول بود. او در سال ۱۹۵۱ با مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد فارغ‌التحصیل شد.
از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۶ بافت بازاریاب و تحلیل گر اوراق بهادار بود. در سال ۱۹۵۶ او شرکت Buffet Partnership Ltd. را تأسیس کرد و در سال ۱۹۶۰ به مدیرعامل و مدیر Berkshire Hathaway Inc. تبدیل شد.
در ۲۰۰۷، بافت قصد خود را برای کناره‌گیری از مدیریت مستقیم Berkshire Hathaway اعلام کرد.
معاملات مشهور وارن بافت
اولین و مشهورترین معامله بافت خرید و اکتساب شرکت Berkshire Hathaway در سال ۱۹۶۴ بود. شرکت در دهه ۱۸۳۰ با عنوان Valley Falls تأسیس شده بود، یک شرکت تولیدی پارچه که در سال ۱۹۲۹ به Berkshire Fine Spinning Associates تغییر نام داد و در سال ۱۹۵۵ با شرکت تولیدی Hathaway ادغام شد. بعد از ادغام، Berkshire Hathaway تبدیل به یک شرکت پرسود با میلیون‌ها دلار سود، دوازده هزار کارمند و پانزده کارخانه شد. بافت اولین سرمایه گذاری خود در شرکت را در سال ۱۹۶۲ انجام داد.
اما بعد از جنگ جهانی دوم، شرکت با کمبود پارچه و تولید در شمال شرقی روبه‌رو شد و بافت یک شرکت در حال ورشکستگی روی دستش مانده بود. رئیس شرکت، سیبوری استانتون (Seabury Stanton) پیشنهاد بازخرید سهام Berkshire از بافت را داد و آن‌ها بر سر قیمت هم به توافق رسیدند ولی وقتی بافت درخواست این معامله را به صورت کتبی دریافت کرد، متوجه شد که استانتون قیمت هر سهم را کاهش داده است. این کار خشم بافت را برانگیخت و او کار خود را تا خرید شرکت و اخراج استانتون ادامه داد.
در طول دهه ۷۰، بافت سهام شرکت‌های رسانه‌ای و مالی را خرید. در سال ۱۹۷۳ او شروع به اکتساب سهام در شرکت Washington Post کرد و در سال ۱۹۷۹ بود که بافت سهام شرکت American Broadcast را خریداری کرد.
در سال ۱۹۸۸ بافت شروع به خرید سهام کوکاکولا نمود. بزرگ‌ترین دارایی او ۷% شرکت بود که بیش از ۱ میلیارد دلار ارزش گذاری شده بود.
در ۱۹۹۰ بافت یک سرمایه گذاری بزرگ در Wells Fargo & Co. (WFC) انجام داد. Wells Fargo همچنان یکی از بزرگ‌ترین دارایی های بافت به شمار می‌رود.

از زمان آغاز قرن جدید، بافت خریدهای قابل اشاره‌ای از General Electrics(GE)؛ Goldman Sachs(GS)، Interanional Business Machines(IBM) و Burlington Northern Santa Fe Corporation(BNSF) انجام داده است.

سبک سرمایه گذاری وارن بافت

فلسفه سرمایه گذاری وارن بافت اغلب با عنوان «سرمایه گذاری ارزشی» شناخته می‌شود چون به‌جای جابجایی‌های قیمت سهام، به ارزش مبنای یک شرکت می‌نگرد. بافت به شدت عقیده دارد که سرمایه گذاران باید فقط سهامی انتخاب کنند که عقیده دارند می‌توانند برای همیشه آن را در اختیار داشته باشند.
سرمایه گذاری ارزشی برای بافت یک روش کاملاً قانون مند است. او قوانین مختصر ولی نافذ برای سرمایه گذاری را در نامه‌های معروف خودش به سهامداران، در انتشارات مربوط به سرمایه گذاری و منابع خبری معروف مطرح کرده است. بعضی از قابل‌توجه‌ترین قوانین او عبارت‌اند از:
هیچ‌گاه پول خود را از دست ندهید و بهتر است یک شرکت را با قیمت عادلانه بخرید تا یک شرکت عادلانه را با قیمت عالی.
البته بافت در بعضی موارد قوانین خود را شکسته است که نشان می‌دهد اولین و بنیادی‌ترین قانون او این باشد که:
به سرمایه گذاری به شکل عملی قانونی نگاه کنید نه عملی برنامه‌ریزی‌شده!!
از یک نظر، بافت علاوه بر درآمد و سود سهام، به رشد قیمت آن‌هم نگاه دارد و این‌گونه فلسفه سرمایه گذاری ارزشی خود را زیر پا گذاشت.
یک سرمایه گذار ارزشی به‌هیچ‌وجه برای قیمت سهام یا ارزش بازار شرکت اهمیتی قائل نیست زیرا پاداش سرمایه گذاری در سهام یک شرکت، سودی است که به صاحبانش، یعنی سهامداران می‌رساند.
بافت شرکت‌هایی را که عملکرد ضعیفی داشتند خرید و آن‌ها را به سوددهی رساند (برکشایر هاتاوی مثال بارز آن است). معاملاتی مثل این بعضی افراد را متقاعد کرد که برکشایر هاتاوی بیشتر شبیه یک شرکت خصوصی سهام است تا شرکت هولدینگ و اینکه بافت و شرکای او در شرکت در حقیقت سرمایه گذاران ارزشی نبوده بلکه سفته بازانی بسیار محتاط هستند.

واقع‌گرایی و احتیاط کامل اجزای اصلی برند بافت و برکشایر هاتاوی به شمار می‌روند. غریزه بافت برای یک معامله خوب و قوانینی که او برای خودش تنظیم کرد نه تنها باعث عملکرد خوب برکشایر هاتاوی نسبت به سایر شرکت‌ها شد، بلکه او را از زیان‌های بزرگ نیز محافظت کرد.

انسان‌دوستی و دوران پایانی زندگی وارن بافت

در ژوئن ۲۰۰۶، بافت قصد خود را مبنی بر اختصاص بیشتر دارایی هایش به خیریه اعلام کرد. مقدار کمک مالی او در نامه‌ای به بنیاد بیل و ملیندا گیتس اعلام شد که در حال حاضر ۱۸۵ میلیون سهم از برکشایر هاتاوی را با ارزش بازار ۲۸٫۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ پرداخت کرده است.
بافت در سال ۲۰۰۶ گفت:«من به ثروت نسل اندر نسل اعتقادی ندارم.» عقیده بافت این بود که افرادی که ثروتی را به ارث می‌برند «اعضای باشگاه خوش‌شانس‌ها هستند» و عقاید لیبرالش او را متقاعد کرد تا ثروتش را برای فرزندانش باقی نگذارد.
همسر اول بافت در سال ۲۰۰۴ فوت کرد و او در سال ۲۰۰۶ با آسترید منکس (Astrid Menks) ازدواج نمود که طبق گفته نیویورک‌تایمز، ۲۰ سال بود که با او رابطه داشت. گرچه وارن بافت و زن اولش سوزان از اواخر دهه ۷۰ جدا از هم زندگی کرده بودند، ولی طلاق نگرفتند و سوزان بافت از رابطه شوهرش با خانم منکس حمایت می‌کرد.

نقل‌قول‌های معروف وارن بافت

وارن بافت به خاطر شوخ‌طبعی و دانشش شناخته شده است. گزارش های سالانه او به سهامداران برکشایر هاتاوی شامل هیچ نمودار یا جدولی نیست. همه آن‌ها خیلی ساده و به سبکی مستقیم که به مذاق مردم خوش می‌آید نوشته می‌شوند تا اینکه بخواهند خواننده را مسحور هوش برتر بافت کنند. در نامه‌ها، گزارش ها و بیوگرافی‌ها، بافت سخنان حکیمانه خاطره‌انگیزی برای سرمایه گذاران به یادگار گذاشته است:قانون شماره ۱: هیچ‌گاه پول خود را از دست ندهید. قانون شماره ۲: هیچ‌گاه قانون شماره ۱ را فراموش نکنید.
فقط وقتی جریان آب فرو نشست، شما می‌فهمید که چه کسی برهنه شنا می‌کند.
قیمت چیزی است که شما به خاطر آن پول می‌دهید. ارزش چیزی است که دریافت می‌کنید.
کسی که امروز در سایه درختی می‌نشیند، از صدقه‌سری کسی است که مدت‌ها قبل آن را کاشته است.
به دست آوردن شهرت ۲۰ سال زمان می‌برد و خراب کردنش پنج دقیقه. اگر راجع به آن فکر کنید، چیزها را متفاوت‌تر انجام خواهید داد.
ریسک، ناشی از ندانستن کاری است که انجام می‌دهید.
بهتر است با افرادی که از شما بهتر هستند، بگردید. آن‌هایی را انتخاب کنید که رفتار بهتر از شما دارند و شما هم در آن جهت شروع به حرکت خواهید کرد.
من هیچ‌گاه اقدام به پول درآوردن از بازار سهام نکردم. من با این فرض که آن‌ها می‌توانند روز بعد بازار را ببندند و تا پنج سال دیگر هم باز نکنند، دست به خرید می‌زنم.
ما وقتی بقیه همه حریص هستند، می‌ترسیم و وقتی حریص هستیم بقیه می‌ترسند.
اگر شما در قایقی باشید که سوراخ باشد، انرژی مصرف شده جهت عوض کردن کشتی سودمندتر از انرژی مصرف شده برای بستن سوراخ‌هاست.
ما آموخته‌ایم که از بسیاری از کالاها و خدمات خوب استفاده کنیم، اما هنوز یاد نگرفته‌ایم که چگونه همه را با خود سهیم کنید. تعهد جامعه موفقی مثل ما این است که بفهمد چگونه هیچ‌کس خیلی عقب نماند.
بعد از یک سرمایه گذاری بد: این کار ممکن است وقتی به یک آینه دید عقب تمیز ماشین نگاه می‌کنید به نظر ساده بیاید. متأسفانه سرمایه گذاران باید از شیشه جلو نگاه کنند و آن شیشه هم همواره مه گرفته است.
شما فقط باید چند چیز را در زندگی‌تان درست انجام دهید تا مطمئن شوید کارهای زیادی را اشتباه انجام نمی‌دهید .

وال استریت چیست؟

وال استریت (Wall Street) خیابانی معروف از جزیره منهتن در قلب شهر نیویورک آمریکاست. بازار بورس نیویورک، بازار بورس نزدک و بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری بزرگ دنیا در این خیابان قرار دارند. از همین رو وال استریت به عنوان مبدا بسیاری از معاملات تجاری جهانی و محلی برای فعالیت بسیاری از سرمایه‌گذاران بورس به شمار می‌رود.

واگرایی چیست؟

ممکن است گاهی در تحلیل تکنیکال با استفاده از اندیکاتورها، تفاوتی در میان شکل نمودار قیمت و نمودار مرتبط با اندیکاتور مشاهده کنیم. مثلا سهام در حال افزایش قیمت، اما اندیکاتور کاهش را نشان دهد. به چنین رخدادی در تحلیل تکنیکال، واگرایی گفته می‌شود. واگرایی می‌تواند بیانگر بازگشت سهم از روند یا ادامه روند قبلی باشد. بنابراین واگرایی‌ها می‌توانند همانند الگوهای بازگشتی یا به‌عنوان الگوی ادامه‌دهنده باشند.

پایه پولی یا پول پر قدرت (High Powered Money) چیست؟
پایه پولی یا پول پر قدرت High Powered Money به جمع ستون بدهی‌ها یا جمع ستون دارایی‌های ترازنامه بانک مرکزی گفته می‌شود.

بدهی‌های بانک مرکزی شامل اسکناس و مسکوک نزد مردم به علاوه سپرده بانک‌ها نزد بانک مرکزی است و دارایی‌های بانک مرکزی شامل طلا، ارز و بدهی‌های دولت و بانک‌ها به بانک مرکزی است.

معادله H=R+C مبین آنست که پول پر قدرت (پایه پولی) H برابر است با جمع اسکناس و مسکوک (Currency) به علاوه سپرده‌های بانکی (Reserves) نزد بانک مرکزی است.

نکته ۱: پول پر قدرت در برابر شبه پول تولید شده ناشی از فعالیت بانک‌های تجاری و تعاملات افتصادی مردم است.

نکته ۲: حجم پول در گردش تنها وابسته به پایه پولی نیست و با فعالیت بانک‌های تجاری و مردم در تعاملات اقتصادی نیز مرتبط است. طبق فرمول حجم پول در گردش برابر D0/R است که D0 پ حجم پول اولیه (پول پر قدرت) و R نرخ ذخیره قانونی بانک‌ها نزد بانک مرکزی است.

نرخ بازده داخلی (Internal rate of return) چیست؟
طبق تعریف نرخ بازده داخلی Internal rate of return – IRR معادل نرخ سودی است که سرمایه گذار می‌تواند با سرمایه‌گذاری در یک طرح بدست آورد.

در واقع طرح مشابه یک بانک عمل نموده و به سرمایه‌گذاری که در آن سپرده‌گذاری می‌نماید، با یک نرخ سود که همان IRR است از محل درآمد سالیانه سود ارائه می‌نماید. شاخص IRR از جمله پرکاربردترین شاخص‌های مالی است که می‌توان با استفاده از آن توجیه‌پذیری مالی طرح را در مقایسه با شرایط معمول سرمایه‌گذاری در کشور و آن صنعت خاص بدست آورد.

محاسبه شاخص IRR برای یک طرح در ارتباط تنگاتنگ با فرمول محاسبه شاخص NPV می‌باشد. براساس نمودار NPV نسبت به نرخ تنزیل، شاخص نرخ بازده داخلی محل تلاقی نمودار با محور افقی می‌باشد. لذا شاخص IRR نرخ تنزیلی است که به ازاء آن نرخ تنزیل، شاخص NPV طرح معادل صفر گردد.

فرمول محاسبه شاخص Internal rate of return – IRR بصورت زیر می‌باشد.

- irr f
Internal rate of return فرمول
لذا چنانچه مشاهده می‌گردد محاسبه شاخص IRR بصورت حدس و خطا و با استفاده از روش‌هایی نظیر روش نیوتن می‌باشد.
مشابه روش محاسبه شاخص NPV می‌توان پس از تشکیل جدول جریانات نقدی با استفاده از برخی نرم افزارهای محاسباتی نظیر Excel شاخص IRR طرح را محاسبه نمود.

بعنوان مثال اگر این فرمول در نرم‌افزار Excel و بر ردیف جریانات نقدی جدول ارائه شده در بخش شاخص NPV اعمال گردد، نرخ بازده داخلی این طرح فرضی معادل ۳۳.۶۲ درصد خواهد شد.

این بدان مفهوم است که با سرمایه‌گذاری در این طرح، سرمایه‌گذار می‌تواند سود خالص سالیانه‌ای با نرخ ۳۳.۶۲ درصد کسب نماید.

حال اگر در نرم افزار Excel و در فرمول محاسبه شاخص NPV در فرمول به جای نرخ تنزیل نرخ محاسبه شده برای IRR که در حدود ۳۳.۶۲ درصد می‌باشد قرار داده شود، مشاهده می‌نمایید که شاخص NPV برابر صفر خواهد بود. این نتیجه با فرمول محاسبه شاخص IRR مطابقت دارد.

پول پرقدرت ( پایه پولی ) چیست؟
در بحث عرضه پول چند مفهوم وجود دارد شامل نقدینگی، پول پرقدرت و تعریف محدود پول. تعریف محدود پول یا M1 که غالبا از آن به عنوان عرضه پول استفاده می شود عبارت است از اسکناس و مسکوکات در نزد مردم به علاوه سپرده های جاری مردم در بانک ها و در موسسات پولی که جزو بانک ها به حساب نمی آیند، ولی سپرده های جاری نام می گیرند. حجم نقدینگی نیز به زبان ساده عبارت است از همین M1 به علاوه سپرده های مدت دار. (یعنی پول به علاوه سپرده های غیرجاری که در حساب های مختلف شامل کوتاه مدت و بلند مدت و غیره وجود دارد، همچنین گاها در ایران به این حساب های غیرجاری شبه پول هم گفته می شود.) اما پول پرقدرت یا همان پایه پولی عبارت است از پولی که مستقیما توسط بانک مرکزی به وجود می آید و این پول شامل موارد ترازنامه بانک مرکزی می شود.
به عنوان یک تاریخچه کوتاه بگویم که در پس از مبادله پایاپای دوره ای بوجود آمد که در آن فلزات قیمتی مثل طلا، نقش واسطه مبادله را بازی می کردند، اما کم کم به دلایل مختلف از جمله سختی حمل و نقل، مردم طلاهایشان را نزد صرافی ها گذاشته و به جای آن طلاها، برگه رسید دریافت می کردند و این برگه را بعنوان پول در مبادلات به کار می بردند،(که هنوز هم برخی از اقتصاددانان معتقدند اگر پول به همین شکل، یعنی به شکل پول خصوصی و توسط نهادهای مختلف عرضه شود دیگر این مشکلاتی که امروز دولت در عرصه پولی به وجود آورده را نخواهیم داشت.) تدریجا دولت جای این صرافی ها را گرفت و خودش به مردم رسید طلایشان را می داد. این به این معنی بود که معادل طلایی که در خزانه بود، اسکناس چاپ می شد. به تدریج دولت ها دریافتند که می توانند بیش از آنچه حجم طلادارند اسکناس منتشر کنند و به کسی هم بر نمی خورد! بنابراین از این به بعد، معادل درصدی از اسکناس منتشره، طلانگهداری می کردند. خلاصه بعد از این مدت، چیزهای دیگری هم جای طلابه عنوان پشتوانه پول نگهداری شدند از جمله «طلب های بانک مرکزی از دولت»، «ذخایر ارزی بانک مرکزی» و همچنین «طلب های بانک مرکزی از بانک های تجاری و دارایی های فیزیکی بانک مرکزی».

این چهار مورد همان چهار موردی هستند که در قسمت دارایی های ترازنامه بانک مرکزی دیده می شوند. حالابه بحث ابتدایی برمی گردم که پول پرقدرت دقیقا پولی است که بانک مرکزی از این چهار طریق ایجاد می کند، یعنی یا طلامی خرد و پولش را معدن کار یا دولت یا … می دهد یا ارز می خرد و پولش را به صادر کننده و دیگر کسانی که ارز می فروشند می دهد. یا به دولت قرض می دهد(فاجعه!؟) یا به بانک ها قرض می دهد یا زمین می خرد و ساختمان برای خودش می سازد و پولش را به زمین دار و بنا و … می دهد، اما چرا به این پول می گوییم پول قدرتمند؟ برای اینکه این پول هنگامی که به بازار وارد می شود، با مکانیسم ضریب فزاینده؛ چند برابر خودش را ایجاد می کند و این امر هم به علت وجود مکانیسم حساب های جاری و پس انداز است.

نرخ بازده داخلی (IRR) چیست ؟
internal rate of return یا به اختصار IRR به مفهوم نرخ بازده داخلی است .این روش به ۲ صورت زیر تعریف شده است :
۱ – متوسط نرخ بازده سالانه : یعنی با انجام یک سرمایه گذاری ، شرکت سالانه به طور متوسط چقدر بازده کسب میکند . ( به عنوان مثال : ما اوراق قرضه ای را به نرخ ۲۰ درصد خریداری کنیم ولی سالانه به طور متوسط ۲۲ درصد سود کسب کنیم و بالعکس . )
۲ – نرخی که جریان های نقدی آتی را صفر می کند : بدین معنی که با استفاده از این نرخ مجموع جریان های نقدی که از سال یکم به بعد وارد ( خارج ) میشوند را ، با مبلغ سرمایه گذاری در سال صفر برابر کند.( برای بدست آوردن ارزش سهام و اوراق قرضه کاربرد بسیار زیادی دارد )
تفسیر نرخ بازده داخلى

 

در صورت یکسان بودن سایر شرایط، اگر میزان خالص سرمایه‌گذارى دو طرح مساوى باشد ولى نرخ بازده داخلى آنها متفاوت باشد، طرحى که داراى نرخ بازده داخلى بیشترى است بر دیگرى برترى دارد. اگر میزان خالص سرمایه‌گذارى در این دو طرح متفاوت باشد، انتخاب یکى از دو طرح (با توجه به بودجه‌بندى سرمایه‌ای) بسیار مشکل خواهد شد.
تعریف برخی از واژه ها :
سال صفر : سالی که ما در آن سرمایه گذاری را انجام میدهیم .
جریان های نقدی ورودی : مبالغی از وجه نقد که بعد از سرمایه گذاری وارد شرکت میشوند و همیشه با علامت مثبت نمایش داده میشوند . مثلا ما در سال دوم ۲۰۰.۰۰۰ جریان نقدی ورودی داریم ، یعنی ۲۰۰.۰۰۰ حاصل از سرمایه گذاری به شرکت وارد شده است .
جریان های نقدی خروجی : مبالغی از وجه نقد که از شرکت خارج میشوند و همیشه به صورت منفی نمایش داده میشوند. مثلاً سرمایه گذاری در سال صفر : اگر ما در پروژه ای سرمایه گذاری کرده باشیم عدد را به صورت منفی و اگر شرکتی در پروژه ما سرمایه گذاری کرده باشد عدد را مثبت نشان میدهیم.
مثال جامع :
شرکت الف ، یک شرکت سرمایه گذاری است و قصد دارد از بین سه پروژه پیش رو یکی را انتخاب کند ، تنها معیار تصمیم گیری برای مدیران شرکت ، استفاده از نرخ بازده داخلی است . از شما به عنوان مدیرمالی خواسته شده است تا نظر خود را راجع به هر سه پروژه اعلام کنید.اطلاعات پروژه ها به شرح تصویر زیر است :

 

در سه پروژه بالا ، مبلغی که برای سرمایه گذاری موجود است ، پانصد میلیون ریال است و فقط میتوانیم یک پروژه را انتخاب کنیم .برخی از توضیحات :

- 49016872077274129711111111111111

 

۱. در پروژه سرمایه گذاری خط تولید ، ما باید در سال سوم مبلغ چهل میلیون ریال بابت برخی از هزینه ها پرداخت کنیم ، پس این رقم یک جریان خروجی است و ما آن را با علامت منفی نشان می دهیم .
۲. در پروژه اوراق قرضه ، سود ۱۷ درصد است و در سال آخر مبلغ سود سال آخر و اصل اوراق قرضه به ما پرداخت شده است .
سه فرض نیز داریم :
الف – مبلغ بازده مورد نظر مدیریت ۱۴ درصد است . ب- مبلغ بازده مورد نظر مدیریت ۱۷ درصد است و ج – مبلغ بازده موردنظر مدیریت ۱۲ درصد است .
برای باز کردن تابع IRR کافی است در یکی از سل ها علامت مساوی را گذاشته و کلمه IRR را تایپ کنید.تابع را انتخاب کنید . ساختار تابع شبیه شکل زیر است :

 

 

- 299838827161690047222222222222222
در قسمت values ما باید جریان های نقدی ورودی و خروجی را از سال صفر تا سال آخر وارد کنیم.برای این کار کافی است مبالغ سال صفر تا سال آخر را انتخاب کنیم به ترتیب شکل زیر :

 

 

- 52810155986756422033333333333333
توجه میکنید که مبالغ سرمایه گذاری ما از سلول b2 تا سلول b7 ادامه دارد.
در قسمت Guess شما میتوانید عددی را که فکر میکنید نزدیک به نرخ بازده داخلی است را به صورت درصد وارد کنید. ( این گزینه کاملاً اختیاری است و نیاز چندانی به وارد کردن آن نیست ، در اینجا هم ما عددی را وارد نمی کنیم ) .
بعد از نوشتن تابع ، سلولی که در آن تابع را نوشته به صورت درصدی در می آوریم و اعشار آنرا نیز اضافه میکنیم ، همانند شکل زیر :
- 95835376093881738944444444444444

 

 

بدین صورت تابع را برای هر سرمایه گذاری نوشته و عدد آنرا بدست می آوریم :

 

 

- 44952943607747466955555555555555
نتیجه گیری :
الف – بازده موردنظر مدیریت ۱۴ درصد است : در این حالت سرمایه گذاری در اوراق قرضه انتخاب میشود .
ب – بازده مورد نظر مدیریت ۱۷ درصد است : در این حالت هیچ کدام از سرمایه گذاری ها انتخاب نمیشوند.
ج – بازده مورد نظر مدیریت ۱۵ درصد است : در این حالت امکان انتخاب هر سه پروژه وجود دارد ولی بهترین حالت بازهم اوراق قرضه است .
نقاط‌قوت و ضعف نرخ بازده داخلى

 

در محاسبه نرخ بازده داخلی، ارزش زمانى پول در نظر گرفته مى‌شود و این نقطه قوت یا حُسن این معیار است. با این معیار متوسط نرخ بازده سالانه طرح‌هاى مختلف سرمایه‌گذارى را، با توجه به جریان‌هاى نقدى محاسبه مى‌کنند. بیان نرخ بازده داخلى به‌صورت درصد، مزیت بزرگان است؛ زیرا بیشتر مدیران به‌راحتى مى‌توانند میزان مطلوب بودن یک طرح را با توجه به رقم نرخ بازده داخلى تشخیص دهند.

از بین معیارهاى سه‌گانه ارزیابى طرح‌ها، محاسبه نرخ بازده داخلى از همه مشکل‌تر است. اگر اقساط یا جریان‌هاى نقدى ورودى به‌صورت یکسان و مساوى نباشند، محاسبات زیادى باید انجام داد. اگرچه استفاده از روش‌هاى مبتنى بر جریان‌هاى نقدى ”غالب“ یا مبتنى بر ”میانگین موزون جریان‌هاى نقدی“ از سنگینى بار محاسبات مى‌کاهد، نمى‌توان ادعا کرد که در هر وضعى مى‌توان از این روش‌ها استفاده کرد. عیب بزرگ این معیار ضعفى است که در برابر متفاوت بودن مبلغ خالص سرمایه‌گذارى دارد؛ در نتیجه باید گفت که معیار نرخ بازده داخلى در انتخاب طرح‌هاى سرمایه‌اى کاربرد محدودى دارد.