برگه: سئوالات متداول

برای جستجو در موضوعات این بخش از کادر زیر استفاده نمایید

راهنمای بخش ها
راهنمای سامانه ها
راهنمای ابزارها + ویژگی ها
راهنمای پروفایل ها
راهنمای حساب + پنل کاربری
مفاهیم و آموزش های پایه
آموزش مفاهیم و روش های تحلیلی
آموزش روش ها و مفاهیم معاملاتی
روش ها و مفاهیم پرداخت ارزی
شاخص بان
مارکت بان
پرشین ای پی آی
سامانه معاملات طلا
راهنمای اپلیکیشن قیمت‌ها

مفاهیم پایه اقتصاد

کالای گیفن در اقتصاد خرد چیست؟
در شرایط عادی و بر اساس تئوری عرضه و تقاضا (Supply-Demand Theory)، اگر قیمت یک کالا افزایش یابد، اثر جایگزینی باعث می‌شود که مصرف‌کنندگان از آن کالا کمتر خرید کرده و بیشتر از محصولات جایگزین استفاده نمایند. در حالی که کالای گیفن با افزایش قیمت افزایش تقاضا را نیز به همراه خواهد داشت.

در تئوری عرضه و تقاضا با افزایش قیمت یک کالا، بازار عکس‌العمل نشان داده و جهت کسب سود بیشتر، تولید و عرضه آن کالا را افزایش می‌دهد که همین تولید و عرضه بیشتر باعث کاهش قیمت خواهد شد. متعادل‌سازی قیمت براساس عرضه و تقاضای موجود در بازار، در بازه‌های زمانی کوتاه و میان مدت اتفاق خواهد افتاد حال آنکه در مورد کالای گیفن حتی در دراز مدت و با وجود افزایش عرضه، قیمت کالا کاهش نخواهد یافت.

 

گنجاندن یک کالای خاص در تعریف کالای گیفن صرفا با عدم پیروی آن از تئوری عرضه و تقاضا ممکن نیست و بستگی به شرایط خاصی دارد. اقتصاددانان موارد نادری را کالای گیفن نامیده‌اند و در موارد زیادی نیز بحث و جدل صورت گرفته است که از آن جمله می‌توان به «نفت سفید» (باپ۱۹۸۳) «بنزین» (ابرامسکی ۲۰۰۵) و حتی خود «پول» (ستاتس گای ۲۰۱۱) اشاره نمود.
شاید تنها نمونه تاریخی که قریب به اتفاق اقتصاددانان آن را مصداق کالای گیفن دانسته‌اند «سیب‌زمینی» در سال‌های میانی قرن ۱۹ در کشور ایرلند باشد.

 

اقتصاد خرد سه شرط اساسی برای کالای گیفن متصور است. اول کالای مورد بحث باید کالای پست (Inferior Good) باشد، دوم آنکه عدم وجود کالاهای جانشین (Substitute Goods) ضروری است و شرط سوم آن است که کالا باید درصد زیادی از درآمد خریداران را تشکیل دهد. کالای پست به کالایی گفته می‌شود که با افزایش درآمد مصرف‌کننده، تقاضایش برای آن کالا کاهش یابد مانند ماشین‌ها و البسه دست دوم یا غذاهای ارزان قیمت.

در این یادداشت به بررسی شرایط طلا در بازار ایران به عنوان کالای گیفن خواهیم پرداخت. افزایش روز افزون قیمت طلا و سکه در ماه‌های اخیر، به‌رغم کاهش نسبی قیمت جهانی آن، موضوعی است که ذهن فعالان اقتصادی و علی الخصوص رییس بانک مرکزی را سخت به خود مشغول کرده است. بر روی کاغذ و با کاهش قیمت جهانی، قیمت داخلی طلا نیز می‌بایست کاهش یابد؛ در حالی که بازار داخلی فقط با افزایش قیمت جهانی عکس‌العمل نشان می‌دهد. از سوی دیگر با افزایش قیمت طلا، تقاضا برای خرید آن نیز باید کاهش یابد، در حالی که در سال‌جاری طلا در بازار داخلی جز در موارد نادری رنگ کاهش قیمت را به خود ندیده است. افزایش تقاضا به‌رغم افزایش قیمت پدیده‌ای غیرمعمول و برخلاف جریان معمول بازار است. به عبارت دیگر رفتار طلا در ماه‌های اخیر بر خلاف تئوری عرضه و تقاضا است.

حال باید این ادعا را بررسی نمود که آیا طلا کالای گیفن محسوب می‌شود یا خیر؟ هرچه قیمت طلا بالاتر می‌رود عطش خریداران جزئی و کلی برای خرید آن نیز بیشتر می‌شود. طبق انتظار خریداران، قیمت طلا در آینده کاهش نخواهد یافت و همین افزایش قیمت، سود آنها را تضمین می‌نماید.

سود تضمینی خرید طلا به نوعی ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش و در عین حال فرصت سودآوری را افزایش می‌دهد و بر همین اساس خریداران با اعتقاد به عدم کاهش قیمت طلا و سکه، حداقل نسبت به قیمت خرید اولیه، اقدام به خرید بیشتر طلا و سکه می‌کنند. افزایش بیشتر قیمت طلا، تقاضای بیشتر برای خرید را به دنبال خواهد داشت؛ چراکه تعداد بیشتری متوجه سودآوری خرید طلا شده و اقدام به خرید آن می‌کنند. گرچه افزایش قیمت به نوعی عکس‌العمل بازار نسبت به افزایش تقاضا می‌باشد، اما در ماه‌های اخیر هر چه افزایش قیمت طلا بیشتر شده است، تعداد بیشتری نیز به صرافت خرید طلا افتاده‌اند. به نوعی قیمت طلا در یک چرخه گرفتار شده است: تقاضای روزافزون، قیمت طلا را افزایش می‌دهد و افزایش قیمت طلا، اقبال عمومی به این سمت را افزایش می‌دهد.

 

نمونه این شرایط را می‌توان در بازار ارز هم مشاهده کرد که این روزها با بازار طلا در حال الا کلنگ بازی است. ترس از کمبود ارز و شرایط تحریم هجوم سرمایه به این بازار را نیز باعث شده است.

با همه این تفاسیر، آیا می‌توان طلا را کالای گیفن نامید؟
آنچه در ایرلند اتفاق افتاد این بود که قوت غالب مردم ایرلند را سیب زمینی تشکیل می‌داد و از این رو حق انتخاب دیگری برای خرید وجود نداشت. اجبار به خرید سیب‌زمینی امکان چانه زنی و کاهش قیمت را از مردم گرفته بود.
مناسب‌نبودن فضای کسب‌وکار، نرخ‌های پایین و دستوری بهره بانکی، تورم زیاد، افزایش نقدینگی غیر مولد، وجود سرمایه‌های سرگردان، عدم وجود پیش‌بینی‌های دقیق اقتصادی، رکود اقتصادی جهانی و داخلی، عدم فروش اوراق قرضه با سود مناسب، عدم اعتماد به ذخیره کافی طلا و ارز بانک مرکزی و تحریم‌های جامعه جهانی را می‌توان از جمله عواملی دانست که هجوم سرمایه به بازار طلا و ارز را باعث شده است. علی‌الخصوص دو عامل آخر در این مهم بسیار تاثیرگذار بوده‌اند.

 

 

شرایط بد اقتصادی و عدم سود آوری در عرصه تولید و بهره پایین بانک‌ها آلترناتیوهای اندکی را پیش روی سرمایه‌گذاران قرار داده است که مجبور به استفاده از آن هستند که یکی از آنها طلا می‌باشد. بنابراین در شرایط فعلی که گزینه‌های زیادی برای سرمایه‌گذاری مطمئن وجود ندارد، طلا یک گزینه مناسب است. به زبان ساده کالای جانشینی در شرایط فعلی برای طلا وجود ندارد، از این رو شاید بتوان ادعا کرد که شرط دوم کالای گیفن برقرار است.
افزایش قیمت روزانه طلا باعث شده است که ارزش داخلی آن نسبت به ارزش جهانی طلا روز به روز هزینه خرید بیشتری را به خریداران تحمیل کند.

 

گرچه بعضی از خریداران طلا بخشی اندکی از سرمایه خود را خرج خرید طلا می‌کنند، لکن بخش عمده‌ای از خریداران طلا را خریداران جزیی طلا تشکیل می‌دهند که بعضا تمام دارایی خود را صرف سرمایه‌گذاری در بازار طلا می‌کنند. این بدان معنی است که می‌توان امیدوار بود که شرط سوم کالای گیفن نیز تا حدودی برقرار است. اما آیا طلا یک «کالای پست» است؟ قطعا خیر. طلا با کمترین قیمت آن هم جزو کالای لوکس شناخته می‌شود. قیمت یک سکه طلا در حال حاضر بیش از درآمد ماهانه قشر‌های پایین جامعه است.

خریداران اصلی طلا هر دو قشر متوسط و بالای جامعه هستند. قیمت‌های فعلی برای خریداران جزئی طلا به قدری است که بخش عمده‌ای از درآمد آنها را قبض می‌کند. از دیگر سو، افراد تاثیرگذار در افزایش تقاضای بازار طلا و سکه را کسانی تشکیل می‌دهند که ریسک سرمایه‌گذاری خود را با افزایش میزان خرید و فروش طلا، کاهش می‌دهند. افزایش خرید علاوه بر قیمت‌های بالای طلا، بخش عمده‌ای از درآمد این قشر را نیز شامل می‌شود. به عبارت دیگر باید گفت طلا در شرایط فعلی چه برای خریداران جزئی و چه خریداران کلی کالای پست محسوب نمی‌شود. از این رو می‌توان گفت که شرط اول کالای گیفن نقض می‌شود.

 

در چنین شرایطی اقتصاددانان از تعریف دیگری استفاده می‌کنند که برای کالاهای لوکس قابل تعمیم می‌باشد: کالای وبلن. کالای وبلن(Veblen Good) به کالاهای لوکسی اطلاق می‌شود که با کاهش قیمت آنها تقاضای خرید آنها نیز کاهش می‌یابد.
نوشیدنی‌ها و ادکلن‌های فرانسوی، ماشین‌های لوکس، البسه‌های مارک‌دار، ویلاهای بزرگ و گران قیمت از این جمله‌اند. ادعا می‌شود که کاهش قیمت این کالاهای لوکس می‌تواند تقاضا را کاهش دهد؛ زیرا کاهش قیمت آنها در دراز مدت باعث می‌شود که دیگر به عنوان محصولات منحصر به فرد یا لوکس شناخته نشوند. طلا اما در روزهای اخیر نه به دلیل کالای لوکس بودن آن، بلکه به دلیل شرایط ذکر شده بالا، با افزایش قیمت و تقاضا مواجه است. در حقیقت بار روانی افزایش روزافزون قیمت طلا و به تبع آن افزایش سود، بر خریداران باعث می‌شود که آنها را ترغیب به خرید یا افزایش میزان طلا می‌کند.

 

 

تا پیش از بحران اقتصادی اخیر، رفتار پارادوکس کالاهای گران‌قیمت نسبت به تقاضای بازار را با استفاده از تعریف کالای وبلن توجیه می‌کردند، اما پس از این بحران کالاهای لوکسی مانند «طلا و جواهرات» (فالکستین ۲۰۱۱)، «پول» (کواک۲۰۱۱)، «طلا» (مک ال روی ۲۰۱۱ و وارما۲۰۱۱)، «نقره» (هامل ۲۰۰۸) نیز به عنوان کالای گیفن پیشنهاد شده‌اند. در شرایط بد اقتصادی سرمایه‌گذاران به دنبال کاهش ریسک سرمایه‌گذاری هستند. به منظور کاهش ریسک، سرمایه‌گذاران کالاهایی را می‌خرند که ارزش مالی زیادی داشته، در عین حال نرخ بازگشت کمی دارند.
برای افزایش سودآوری، میزان خرید کالا افزایش می‌یابد. با رصد اتفاقات ماه‌های اخیر بازار طلا و ارز می‌توان رگه‌های از این رفتار را مشاهده کرد. خرید طلا ساده‌ترین و در عین حال سودآورترین روش سودآوری در ماه‌های اخیر بوده است. سرمایه‌گذاران بازار طلا با افزایش میزان خرید، افزایش سود خود را تضمین می‌کنند. بنابراین و با عنایت به مباحث مطرح شده شاید بتوان در شرایط فعلی تعریف کالای گیفن را کمی تغییر داد و در مورد طلا شرط «کالای پست» بودن آن را نادیده گرفت و شاید نیاز است کالاهایی مانند طلا را به نوعی کالای گیفن-وبلن نامید.

 

این روزها انگیزه خرید طلا و ارز چنان شده است که در شب‌های سرد زمستان صف‌های طولانی در مقابل بانک شکل گرفته است. وقتی این صحنه‌ها را در تلویزیون مشاهده می‌کنم، یاد فیلم جویندگان طلا می‌افتم. در سکانسی از فیلم، چاپلین که در پی طلا به آلاسکا آمده است حاضر است برای رسیدن به هدف، در سرمای طاقت‌فرسای آلاسکا درب خانه‌ها را برف‌روبی کند.

نرخ بازده داخلی (IRR) چیست ؟
internal rate of return یا به اختصار IRR به مفهوم نرخ بازده داخلی است .این روش به ۲ صورت زیر تعریف شده است :
۱ – متوسط نرخ بازده سالانه : یعنی با انجام یک سرمایه گذاری ، شرکت سالانه به طور متوسط چقدر بازده کسب میکند . ( به عنوان مثال : ما اوراق قرضه ای را به نرخ ۲۰ درصد خریداری کنیم ولی سالانه به طور متوسط ۲۲ درصد سود کسب کنیم و بالعکس . )
۲ – نرخی که جریان های نقدی آتی را صفر می کند : بدین معنی که با استفاده از این نرخ مجموع جریان های نقدی که از سال یکم به بعد وارد ( خارج ) میشوند را ، با مبلغ سرمایه گذاری در سال صفر برابر کند.( برای بدست آوردن ارزش سهام و اوراق قرضه کاربرد بسیار زیادی دارد )
تفسیر نرخ بازده داخلى

 

در صورت یکسان بودن سایر شرایط، اگر میزان خالص سرمایه‌گذارى دو طرح مساوى باشد ولى نرخ بازده داخلى آنها متفاوت باشد، طرحى که داراى نرخ بازده داخلى بیشترى است بر دیگرى برترى دارد. اگر میزان خالص سرمایه‌گذارى در این دو طرح متفاوت باشد، انتخاب یکى از دو طرح (با توجه به بودجه‌بندى سرمایه‌ای) بسیار مشکل خواهد شد.
تعریف برخی از واژه ها :
سال صفر : سالی که ما در آن سرمایه گذاری را انجام میدهیم .
جریان های نقدی ورودی : مبالغی از وجه نقد که بعد از سرمایه گذاری وارد شرکت میشوند و همیشه با علامت مثبت نمایش داده میشوند . مثلا ما در سال دوم ۲۰۰.۰۰۰ جریان نقدی ورودی داریم ، یعنی ۲۰۰.۰۰۰ حاصل از سرمایه گذاری به شرکت وارد شده است .
جریان های نقدی خروجی : مبالغی از وجه نقد که از شرکت خارج میشوند و همیشه به صورت منفی نمایش داده میشوند. مثلاً سرمایه گذاری در سال صفر : اگر ما در پروژه ای سرمایه گذاری کرده باشیم عدد را به صورت منفی و اگر شرکتی در پروژه ما سرمایه گذاری کرده باشد عدد را مثبت نشان میدهیم.
مثال جامع :
شرکت الف ، یک شرکت سرمایه گذاری است و قصد دارد از بین سه پروژه پیش رو یکی را انتخاب کند ، تنها معیار تصمیم گیری برای مدیران شرکت ، استفاده از نرخ بازده داخلی است . از شما به عنوان مدیرمالی خواسته شده است تا نظر خود را راجع به هر سه پروژه اعلام کنید.اطلاعات پروژه ها به شرح تصویر زیر است :

 

در سه پروژه بالا ، مبلغی که برای سرمایه گذاری موجود است ، پانصد میلیون ریال است و فقط میتوانیم یک پروژه را انتخاب کنیم .برخی از توضیحات :

- 49016872077274129711111111111111

 

۱. در پروژه سرمایه گذاری خط تولید ، ما باید در سال سوم مبلغ چهل میلیون ریال بابت برخی از هزینه ها پرداخت کنیم ، پس این رقم یک جریان خروجی است و ما آن را با علامت منفی نشان می دهیم .
۲. در پروژه اوراق قرضه ، سود ۱۷ درصد است و در سال آخر مبلغ سود سال آخر و اصل اوراق قرضه به ما پرداخت شده است .
سه فرض نیز داریم :
الف – مبلغ بازده مورد نظر مدیریت ۱۴ درصد است . ب- مبلغ بازده مورد نظر مدیریت ۱۷ درصد است و ج – مبلغ بازده موردنظر مدیریت ۱۲ درصد است .
برای باز کردن تابع IRR کافی است در یکی از سل ها علامت مساوی را گذاشته و کلمه IRR را تایپ کنید.تابع را انتخاب کنید . ساختار تابع شبیه شکل زیر است :

 

 

- 299838827161690047222222222222222
در قسمت values ما باید جریان های نقدی ورودی و خروجی را از سال صفر تا سال آخر وارد کنیم.برای این کار کافی است مبالغ سال صفر تا سال آخر را انتخاب کنیم به ترتیب شکل زیر :

 

 

- 52810155986756422033333333333333
توجه میکنید که مبالغ سرمایه گذاری ما از سلول b2 تا سلول b7 ادامه دارد.
در قسمت Guess شما میتوانید عددی را که فکر میکنید نزدیک به نرخ بازده داخلی است را به صورت درصد وارد کنید. ( این گزینه کاملاً اختیاری است و نیاز چندانی به وارد کردن آن نیست ، در اینجا هم ما عددی را وارد نمی کنیم ) .
بعد از نوشتن تابع ، سلولی که در آن تابع را نوشته به صورت درصدی در می آوریم و اعشار آنرا نیز اضافه میکنیم ، همانند شکل زیر :
- 95835376093881738944444444444444

 

 

بدین صورت تابع را برای هر سرمایه گذاری نوشته و عدد آنرا بدست می آوریم :

 

 

- 44952943607747466955555555555555
نتیجه گیری :
الف – بازده موردنظر مدیریت ۱۴ درصد است : در این حالت سرمایه گذاری در اوراق قرضه انتخاب میشود .
ب – بازده مورد نظر مدیریت ۱۷ درصد است : در این حالت هیچ کدام از سرمایه گذاری ها انتخاب نمیشوند.
ج – بازده مورد نظر مدیریت ۱۵ درصد است : در این حالت امکان انتخاب هر سه پروژه وجود دارد ولی بهترین حالت بازهم اوراق قرضه است .
نقاط‌قوت و ضعف نرخ بازده داخلى

 

در محاسبه نرخ بازده داخلی، ارزش زمانى پول در نظر گرفته مى‌شود و این نقطه قوت یا حُسن این معیار است. با این معیار متوسط نرخ بازده سالانه طرح‌هاى مختلف سرمایه‌گذارى را، با توجه به جریان‌هاى نقدى محاسبه مى‌کنند. بیان نرخ بازده داخلى به‌صورت درصد، مزیت بزرگان است؛ زیرا بیشتر مدیران به‌راحتى مى‌توانند میزان مطلوب بودن یک طرح را با توجه به رقم نرخ بازده داخلى تشخیص دهند.

از بین معیارهاى سه‌گانه ارزیابى طرح‌ها، محاسبه نرخ بازده داخلى از همه مشکل‌تر است. اگر اقساط یا جریان‌هاى نقدى ورودى به‌صورت یکسان و مساوى نباشند، محاسبات زیادى باید انجام داد. اگرچه استفاده از روش‌هاى مبتنى بر جریان‌هاى نقدى ”غالب“ یا مبتنى بر ”میانگین موزون جریان‌هاى نقدی“ از سنگینى بار محاسبات مى‌کاهد، نمى‌توان ادعا کرد که در هر وضعى مى‌توان از این روش‌ها استفاده کرد. عیب بزرگ این معیار ضعفى است که در برابر متفاوت بودن مبلغ خالص سرمایه‌گذارى دارد؛ در نتیجه باید گفت که معیار نرخ بازده داخلى در انتخاب طرح‌هاى سرمایه‌اى کاربرد محدودى دارد.

چرا رشد اقتصادی معیار رفاه نیست؟
هنگامی که سیمون کوزنتس، اقتصاددان برجسته آمریکایی در سال ۱۹۳۴ معیار تولید ناخالص داخلی را در پاسخ به نیازی که وزارت بازرگانی برای سنجش پیشرفت اقتصادی کشور مطرح کرده بود، معرفی کرد، درباره این معیار هشدار داد که تولید ناخالص تنها می‌تواند ظرفیت تولید کالا و خدمات یک کشور را با نگاهی کلان طی یک دوره بررسی کند و نمی‌تواند به‌عنوان معیاری از رفاه یک کشور مورد استفاده باشد. در این گزارش برخی از کاستی‌ها و معایب این شاخص به‌عنوان معیار رفاه با استناد به دو گزارش‌ از مجمع جهانی اقتصاد و یک گزارش از نشریه اکونومیست، مورد بررسی قرار گرفته است.
تعدیل هزینه‌ها
ویلیام نوردهاوس، اقتصاددان دانشگاه ییل، به بررسی تغییرات قیمت روشنایی از ابتدای سال ۱۸۰۰ تا ۱۹۹۲ پرداخت و در آن از روشی که تولید ناخالص داخلی محاسبه می‌شود، استفاده کرد. وی دریافت که قیمت روشنایی طی این دوره بین ۳ تا ۵ برابر افزایش یافته است ولی در این روش این حقیقت در نظر گرفته نمی‌شود که کیفیت روشنایی از شمع‌های سنتی تا لامپ‌های تنگستن یا فلورسنت چه میزان تغییر کرده است. در شیوه دیگر، وی تغییرات قیمت هر لومن-ساعت (واحد سنجش انرژی روشنایی) طی این دوره را محاسبه کرد که براساس آن قیمت روشنایی بیش از صد برابر کاهش یافته است.
وی در ادامه به در نظر گرفتن کیفیت کالاها در تعدیل هزینه‌ها و به‌دست آوردن متغیرهای حقیقی تاکید و این کار را در مثال خود پیاده‌سازی می‌کند. در واقع با تعدیل کیفیت در اندازه‌گیری هزینه‌‌هایی که به تولید روشنایی منجر می‌شوند، تفاوت تورمی ۶/ ۳ درصدی مشاهده می‌شود.
بسیاری از کالاهای باارزش، نامشهود و غیرقابل تجارت هستند. حتی بسیاری از کالاهای قابل تجارت نیز مشهود نیستند. مشکل اصلی تولید ناخالص داخلی این است که مقدار تولید را می‌سنجد و معیار آن از تولید نیز تولید کالاهای صنعتی است. در دهه ۵۰ حدود یک‌سوم اقتصاد انگلستان را تولیدات صنعتی تشکیل می‌داد در حالی که این مقدار در حال حاضر یک‌دهم تولید این کشور است. تولیدات بخش صنعتی برای این کشور به ۲۴ بخش مختلف تقسیم شده است ولی بخش خدمات که در حال حاضر ۸۰ درصد اقتصاد کشور را شکل می‌دهد تنها به تعداد تقریبی دو برابر تولیدات بخش صنعتی تقسیم‌بندی شده است.
تولید ناخالص داخلی تنها تولیداتی را اندازه می‌گیرد که در بازار خرید و فروش می‌شوند؛ این امر دلایلی دارد. مهم‌ترین دلیل آن است که تعاملات بازاری مشمول مالیات می‌شوند؛ متغیری که برای جمع‌آوری‌کنندگان تولید ناخالص داخلی حائز اهمیت است. دوم آنکه برای تشخیص تقاضای کل جهت طراحی سیاست‌های اقتصادی مبادلات بازاری اهمیت دارد. نحوه ارزش‌گذاری میزان تولید باید در قیمتی انجام شود و وقتی در بازار این قیمت تعیین می‌شود، مشکل سنجش میزان ارزش تولید حل می‌شود. به همین دلیل کارهایی که در خانه انجام می‌شود و کالاهایی که در خانه تولید و مصرف می‌شود در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمی‌شود. در این رابطه، پل ساموئلسون، اقتصاددان آمریکایی، در کتاب اقتصاد کلان خود به مزاح می‌گوید اگر مردی با خدمتکاری که در خانه دارد ازدواج کند تولید ناخالص داخلی کاهش می‌یابد. چراکه پیش از این به میزان پرداختی مرد به خدمتکار، تحت عنوان دستمزد، مقدار آن در تولید ملی لحاظ می‌شد ولی چون بعد از ازدواج پرداختی صورت نمی‌گیرد به میزان دستمزد وی تولید ناخالص کاهش خواهد یافت. بخش مالی یکی از بخش‌هایی است که جدیدا در اندازه‌گیری تولید ناخالص داخلی وارد می‌شود. برای اندازه‌گیری سهم واسطه‌گر مالی (موسسه مالی یا بانک) میزان نرخ بهره بدون ریسک را به‌عنوان مبنا در نظر می‌گیرند و سپس میزان نرخ وام‌دهی بانک یا واسطه مالی را از این مبنا کم و حاصل را در مقدار وام ضرب می‌کنند. این در واقع سودی است که به‌طور تقریبی موسسه مالی از دادن وام کسب می‌کند. ولی مساله اینجا است که تفاوت بین این دو نرخ، نرخ وام‌دهی و نرخ بهره بدون ریسک، معیاری است از ریسکی که بانک تقبل می‌کند. برای مثال در زمان بحران مالی سال ۲۰۰۹، بخش مالی انگلستان در آستانه سقوط قرار گرفته بود. به همین دلیل بانک‌ها نرخ وام‌دهی را افزایش دادند و فاصله بین این دو نرخ افزایش شدید یافت. در محاسبات تولید ناخالص داخلی، این بخش، درست در میانه‌ بحبوحه‌ مالی، افزایش ارزش افزوده را نشان داد که به سبب افزایش در تفاوت دو نرخ مذکور بود که سبب اصلی آن افزایش ریسک بازار بوده است. در سال ۲۰۱۳، طی یک توافق‌نامه در استاندارد محاسبه تولید ناخالص داخلی، درآمد ناشی از فروش مواد مخدر برای استعمال‌های تفریحی نیز به این معیار اضافه شد. از آنجا که اندازه‌گیری این بخش از اقتصاد به‌طور مستقیم امکان‌پذیر نیست، برای سنجش آنها از متغیرهای پروکسی (متغیری که در ارتباط بسیار نزدیک با متغیر مورد نظر بوده ولی قابل اندازه‌گیری است) استفاده شد. این اصلاح، حدود ۷/ ۰ درصد به تولید ناخالص داخلی انگلستان افزود. افزودن این ارقام با هدف اصلاح تولید ناخالص داخلی از دو جهت مورد تردید قرار دارد. یکی متغیرهای پروکسی مورد استفاده و دیگری اینکه آیا رشد این بخش‌های اقتصادی به افزایش رفاه یک ملت می‌انجامد یا نه.
حقیقی کردن با تعدیل نسبت به تورم
نرخ تورم به همان اندازه خود تولید ناخالص داخلی محل تردید قرار دارد. نرخ تورم در واقع معیاری است برای اندازه‌گیری اینکه یک فرد در دوره جاری چه مقدار باید بیشتر از دوره قبلی بپردازد تا به همان سطح از رفاه دوره قبلی دست یابد. برای این منظور سبدی از کالاها در نظر گرفته می‌شود. فرض کنیم در این سبد سیب قرمز وجود دارد و قیمت آن در یک دوره افزایش بیابد. در این صورت مردم خرید آن را کاهش داده، به خرید سیب زرد روی می‌آورند. برای بسیاری از کالاها، کالای جانشین تقریبا کامل وجود دارد که همان سطح از رفاه را برای آحاد اقتصادی در پی دارند. ولی در محاسبه تورم، میانگین هندسی تمام این کالاها محاسبه می‌شود. بنابراین، با انتخاب کالای جانشین سطح رفاه آنها تقریبا تغییری نمی‌کند ولی به دلیل افزایش قیمت یک کالا نرخ تورم در این دوره افزایش را نشان می‌دهد.
یک مشکل دیگر نرخ تورم، به‌عنوان معیاری که بتواند به درستی متغیرهای اسمی را تعدیل کند، افزایش کیفیت کالا همراه با افزایش تورم است. فرض کنیم قیمت یک مدل از گوشی هوشمند در سال جاری افزایش یابد ولی به‌طور همزمان سیستم سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری آن ارتقا یابد. در نرخ تورم تنها افزایش قیمت وارد می‌شود ولی بخشی از این افزایش قیمت به دلیل افزایش کیفیت بوده که در نرخ تورم نباید وارد شود.
نرخ تنزیل چیست؟

تنزیل کردن در حقیقت روشی است برای تخمین زدن ارزش فعلی جریان وجوه نقدی که در دوره یا دوره‌های زمانی مشخصی در آینده قابل دریافت هستند. نرخ تنزیل (Discounting Rate) نیز نرخ بهره‌ای است که برای محاسبه ارزش فعلی جریان‌های نقدی آتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. زمان و نرخ تنزیل، دو پارامتر اساسی و تاثیرگذار در محاسبه ارزش فعلی هستند. هر چه نرخ تنزیل بیشتر باشد، ارزش فعلی یک مقدار مشخصی در آینده، کمتر خواهد بود.

چرا صکوک مناسب است؟
این روش‌ها و ابزارها پس از تایید فقهی و حقوقی در کمیته فقهی سازمان بورس و اوراق بهادار و بررسی تکنیکی در شورای عالی بورس و اوراق بهادار، اجرایی می‌شوند. همچنین شفافیت عملکرد و رقابت‌پذیری بازار سرمایه، ریسک‌های مترتب از جمله ریسک نکول، ریسک اعتباری و رانت‌جویی را به حداقل می‌رساند. در ادامه خلاصه‌ای از روش‌ها و ابزارهای مالی طراحی‌شده در بازار سرمایه جهت معرفی و بررسی موضوع، نوع عملکرد و مزایای آن برای تامین مالی یا واگذاری‌های مقتضی عنوان ‌شده و در پایان نیز گزارش آماری از عملکرد بازارهای چندگانه فرابورس ایران ارائه می‌شود.

 

اسناد خزانه اسلامی
در ادبیات مالی، اسناد خزانه، عبارت از اوراق بهاداری هستند که گواه تعهد دولت به بازپرداخت مبلغ اسمی آنها در آینده است. این اوراق به پشتوانه تعهد و اعتبار کامل دولت منتشر می‌شوند و معاف از مالیات دولت‌های مرکزی و ایالتی هستند. اسناد خزانه، کوپن بهره ندارند و در زمان فروش، دولت‌ها آنها را ارزان‌تر از مبلغ اسمی به خریداران می‌فروشند. اسناد خزانه اسلامی از ابزارهای مالی دارای ماهیت بدهی هستند. مزایای انتشار اسناد خزانه اسلامی این است که وزارت اقتصاد می‌تواند بر مبنای اهمیت پروژه‌های جاری خود و وزارتخانه‌های مختلف، پیمانکاران طلبکار را اولویت‌بندی کرده و در یک زمانبندی هفتگی یا ماهانه با انتشار تدریجی اوراق در بازار ابزارهای نوین مالی فرابورس ایران، بدهی آنان را پرداخت ‌کرده و سپس به طور متناسب اجرای پروژه‌ها را از ایشان پیگیری کند.
- image resized 769B8891 CAEA 4C5C 80A9 0600D63DDE5B

 

 

تامین مالی از طریق انتشار انواع صکوک
تامین مالی از طریق انتشار صکوک (اوراق بهادار اسلامی) در بازار ابزارهای نوین مالی فرابورس ایران، یکی از مناسب‌ترین روش‌های تامین منابع برای طرح‌ها و مقاصد متنوع دولتی است که به اقتضای هر نیاز می‌توان به انتشار صکوک متناسب با آن اقدام کرد. از انواع صکوک قابل انتشار در فرابورس ایران صکوک مشارکت، صکوک اجاره و صکوک مرابحه دارای مجوز و در حال معامله در فرابورس ایران هستند. صکوک سلف، صکوک منفعت و صکوک مضاربه نیز مجوزهای لازم برای معامله را دریافت کرده‌اند، ضمن آنکه صکوک بیمه و صکوک وقف نیز مرحله طراحی و اجرا را پشت سر می‌گذارند.
صندوق‌های قابل معامله (ETF)
صندوق‌های قابل معامله، یکی از پرطرفدارترین ابزارهای مالی برای سرمایه‌گذاری و تامین مالی هستند که برای اولین بار در بازار سرمایه ایران در بازار فرابورس ایران عرضه شده‌اند. در ادامه به نمونه‌هایی از انواع صندوق‌های قابل معامله از حیث موضوع فعالیت اشاره می‌شود.
۱- صندوق قابل معامله بخش خاص؛ صندوق‌های قابل معامله‌ای که حیطه فعالیت آنها یک بخش خاص است. به طور مثال برای بخش ورزش، یک صندوق قابل معامله بخش ورزش فقط در فعالیت‌ها، باشگاه‌ها، اماکن و امکانات ورزشی سرمایه‌گذاری کرده و هدف آن منحصراً تامین مالی و سرمایه‌گذاری در توسعه ورزشی است.
۲- صندوق قابل معامله بازنشستگی؛ صندوق‌های بازنشستگی، با حجم عظیم ذخایر، خود از منابع تامین مالی اقتصاد به شمار می‌آیند اما در ایران، به علت مشکلات و مسائل موجود، حجم زیادی از منابع از این نهادها خارج می‌شود.

 

 


سایر ابزارها و نهادهای مالی
به منظور تامین مالی، سرمایه‌گذاری و واگذاری به بخش خصوصی، ابزارهای متنوع مالی دیگری نیز در فرابورس ایران موجود یا در دست طراحی و اجرا هستند که به اهم آنها اشاره می‌شود.
۱- گواهی سپرده: یکی دیگر از روش‌های تامین ‌مالی در بازار ابزارهای نوین مالی فرابورس ایران، انتشار گواهی سپرده به عنوان یک ابزار بدهی است.
۲- اوراق قابل تبدیل به سهام: این ابزار مالی می‌تواند ابتدا در قالب هرگونه اوراق قابل معامله برای تامین مالی پروژه‌های مختلف منتشر شود و پس از اتمام پروژه به اوراق سهام بدل شده و سرمایه‌گذاران به نسبت خرید از اوراق اولیه در مالکیت طرح به اتمام رسیده سهیم خواهند بود.
۳- صندوق زمین و ساختمان: یک صندوق زمین و ساختمان، نهاد سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ساختمانی است که تامین مالی پروژه ساختمانی را در بازار سرمایه و از طریق سرمایه‌گذاران خرد انجام می‌دهد. اساسنامه و رویه اجرایی صندوق زمین و ساختمان به تصویب سازمان بورس و اوراق بهادار رسیده است.
۴- صندوق پروژه: صندوق پروژه، یک نهاد مالی است که با اخذ مجوز از سازمان بورس و اوراق بهادار تاسیس‌ شده و به جمع‌آوری سرمایه از عموم و تخصیص آن به سرمایه‌گذاری در ساخت و تکمیل پروژه‌های مختلف که در اساسنامه صندوق به آن اشاره شده است، می‌پردازد. استفاده حداکثری از مزایای شرکت‌های هلدینگ و دوری از لَختی ساختار شرکتی به‌عنوان هدف اصلی طراحی ساختار صندوق پروژه قابل معامله مد نظر قرار دارد.
۵- صکوک منفعت گردشگری: ارائه خدمات گردشگری از طریق شرکت‌های دولتی و خصوصی حمل‌ونقل می‌تواند با عرضه عمده خدماتی از جمله بلیت کشتی، هواپیما و قطار و همچنین رزرو هتل در مناطق مختلف خارجی و داخلی در قالب صکوک منفعت سفر انجام گیرد.
۶- اوراق بهادار به پشتوانه وام‌های رهنی (MBS): اوراق رهنی یکی از ابزارهایی است که توسط بانک‌ها به طور گسترده در سطح دنیا استفاده می‌شود. اوراق مشارکت رهنی یا اوراق بهادار به پشتوانه وام‌های رهنی، ابزار بدهی است که نشان‌دهنده حقوق دارنده اوراق، بر روی وجوه دریافتی ناشر است. انتشار اوراق مبتنی بر وام‌های رهنی با توجه به افزایش تقاضای مسکن در سال‌های آتی، امکان تخصیص وام‌های جدید توسط بانک مسکن را ایجاد خواهد کرد.
نرخ لایبور (LIBOR) چیست؟
یکی از مفاهیم پایه‌ای در تحلیل بازار پول ، تحلیل نرخ‌های بهره لایبور می‌باشد و از آنجایی که نرخ‌های ارز به نرخ‌های بهره در بازار پول بسیار عکس‌العمل نشان می‌دهد بررسی نرخ‌های لایبور می‌تواند نتایج بسیار خوبی در تحلیل اصولی بازار ارز داشته باشد .
کلمه LIBOR از حروف اول London Inter Bank Offered Rate گرفته شده است . نرخ لایبور عبارت است از میانگین نرخ بهره بین بانکی که بانک‌ها در کوتاه مدت به یکدیگر وام می‌دهند .( درست است که نام لندن در ابتدای این مخفف آمده است اما مهم نیست که این بانک‌ها متعلق به کشور انگلیس باشند بلکه می‌توانند چندین بانک از چندین کشور مختلف باشند.) مرجع تعیین کننده نرخ بهره لایبور مانند نرخ بهره فدرال یا نرخ تنزیل نیست که توسط بانک مرکزی تعیین شود، این نرخ توسط هیچ کس به تنهایی تعیین نمی‌شود بلکه میانگینی است از نرخ‌های بهره میان بانکی که توسط موسسه The British Bankers Association هر روز ساعت ۱۱ صبح انتشار می‌یابد .
درواقع این موسسه فقط یک نظرسنجی از ۱۶بانک بزرگ دنیا نسبت به نرخ وامی که بین آنها رد و بدل می‌شود، انجام می‌دهد.به گزارش عصر بانک دات آی آر، ابتدا نرخ‌ها را به روش صعودی در جدولی رتبه بندی می‌کنند و چهار بانک از کمترین نرخ‌ها را به همراه چهار بانک از بیشترین نرخ‌ها از جدول حذف می‌کنند . در نهایت ۸ بانک باقی می‌مانند که نرخ‌های این‌ها با یکدیگر و بر تعداد ۸ تقسیم می‌شوند و نرخ بدست آمده همان نرخ لایبور می‌باشد . سپس موسسه نرخ‌ها را به تمام ارزها منتشر می‌کند. (دلار ، یورو ، پوند ، فرانک و …..) نرخ لایبور دلار امریکا با نرخ لایبور پوند انگلیس متفاوت است زیرا نرخ‌های تبادل ارز و همچنین سیاست‌های پولی این دو کشور برابر نیستند. زمانیکه نرخ لایبور در حال افزایش است ، دو مفهوم را می‌توان برداشت نمود : -بزودی نرخ بهره اسمی افزایش می‌یابد .(توسط بانک مرکزی) -ریسک اعتبارات افزایش یافته است ( به علت بحران مالی احتمال سوخت شدن وام زیاد شده است.) بنابراین بانک‌ها برای جبران ریسک ، نرخ بیشتر را از وام‌گیرنده (بانک دیگر) مطالبه می‌کنند.
زمانی که نرخ لایبور در حال کاهش است ، دو مفهوم را می‌توان برداشت کرد: -بزودی نرخ بهره اسمی کاهش می‌یابد .(توسط بانک مرکزی) -ریسک اعتبارات کاهش یافته است ( بعلت بحران مالی احتمال سوخت شدن وام کم شده است.) نرخ لایبور به عنوان نرخ پایه حدود۳۶۰ تریلیون دلار تراکنش مالی میان بانک‌های جهان به حساب می‌آید. تفاوت میان نرخ لایبور با نرخ‌های خزانه‌داری ایالت متحده برای وام‌های بین بانکی ۵۸ درصد است. این میزان در دوره ۵ ساله بیش از بحران مالی جهان بطور میانگین ۲۲درصد بوده است. برخی از کارشناسان بازارهای مالی، کاهش نرخ لایبور را نشانه ریسک اقتصاد جهانی و ایجاد ثبات در بازارهای مالی می‌دانند و این در حالی است که فعالان بخش بانکی از عدم تمایل بانکی‌ها به استقراض از یکدیگر به علت احتمال عدم توانایی در بازپرداخت و درپی آن سقوط لایبور را به میان می‌آورند. از آنجا که تلاش‌هایی در راستای ایجاد جایگزین‌های اسلامی و واقع‌گرایانه به جای نرخ لایبور نظیر نرخ‌های مرجع بازار محلی(به عنوان مثال نرخ مرجع اسلامی کوالالامپور(نرخ KLIRR ) ، نرخ سایبور (SAIBOR) در عربستان سعودی، نرخ کیبور (KIBOR) در کویت، نرخ ایبور (EIBOR) در امارات متحده عربی) شکل گرفته است، پیشنهاد می‌گردد از نرخ لایبور ریال ایران تحت عنوان ایریبور (IRIBOR) برای بانک‌های داخلی استفاده شود. نرخ مرجع رقابتی:Contentious Reference Rate کاربرد نرخ پیشنهادی بین بانکی بازار لندن (لایبور ) بیان‌کننده نرخ پایه بهره به علاوه حاشیه سود می‌باشد .
چون نرخ لایبور معمولاً نمایانگر این است که حاشیه سود (Margin ) به بیشترین نرخ بهره اضافه شود، لذا به عقیده برخی از فعالان بخش بانکی کسب پول و افزایش آن از طریق سرمایه‌گذاری مبتنی بر نرخ لایبور و یا از طریق هر نرخی که به عنوان معیار تلقی شود از نظر تفکرات اسلامی حرام در نظر گرفته می شود : لذا به دنبال الگویی مناسب جهت قیمت‌گذاری پول در بازارهای مالی کنونی هستند . ترجیحاً از طریق خرید و فروش، اجاره و سرمایه‌گذاری دارائی‌ها می‌توان کسب درآمد کرد و سهم عمده تأمین مالی موسسه ، استفاده از نرخ لایبور به عنوان یک نرخ مرجع که در فعالیت‌های مالی قیمت را تعیین می‌کند ، از طریق زیر میسر می‌شود : -انتشار سکوک (اوراق قرضه اسلامی )چه از طریق قرارداد اجاره ، چه از طریق عقد مرابحه (آشکارسازی کامل هزینه به علاوه سود توزیع کننده فروش ) و چه از طریق عقد مشارکت (مشارکت در سود )، مخالفان چنین رویه‌ای معتقدند که بکارگیری چنین شاخصی به این معنی خواهد بود که «مالی اسلامی» همواره تحت اصول تأمین مالی مبتنی بر بهره‌های رایج قرار می‌گیرد ، لذا به آرمان خود که ایجاد یک سیستم جایگزین مبتنی بر تسهیم در سود و زیان می‌باشد ، هرگز دست نخواهند یافت . بنابراین اصل اسلامی «هر چیزی که ما را به سوی فعل حرام سوق دهد، حرام است» بنا نهاده شد . در موضوع رباخواری، پیامبر گرامی شخص نزول دهنده و فرد نزول گیرنده و نیز کسی که قرارداد بین این دو را ثبت می‌کند و به علاوه شخصی که به عنوان شاهد این قرارداد عمل می کند را مورد نفرین خود قرار می‌دهد. بنابراین می‌توان این قانون را استنتاج کرد : هر چیزی که در انجام عمل حرام مشارکت داشته باشد خود حرام است و هر فردی که کمک کند تا شخص دیگری آن فعل را انجام دهد در گناه او شریک است . -تلاش‌هایی در راستای ایجاد جایگزین‌های اسلامی و واقع‌گرایانه به جای نرخ لایبور نظیر نرخ‌های مرجع بازار محلی، شکل گرفته است . موسسه تامسون رویترز با همکاری بانک نگارا مالزی (BNM ) ، نرخ مرجع اسلامی کوالالامپور را تحت عنوان (KLIRR ) مطرح نمود، نرخ KlIRR با مشارکت ۱۲ بانک و توسط بانک BNM و به صورت روزانه در ۱۱ صبح بوقت محلی ارائه می‌گردد .این نرخ بر مبنای نرخ‌های بازده مورد نظر بانک در سرمایه‌گذاری است . -بعلاوه موسسه تامسون رویترز معیار قیمت‌گذاری در خاورمیانه را بر پایه عقد مرابحه قرارداده است که در آن نرخ‌های بهره به صورت روزانه توسط برخی از بانک‌های اصلی ارائه می‌شود . بازده سرمایه‌گذاری یا برگشت دارائی‌ها در بانک‌های اسلامی باید مبنای تعیین‌کننده در نرخ مرجع اسلامی داشته باشد. انتظارات از بازده سرمایه‌گذاری که به عنوان یک ورودی در چنین نرخ مرجعی مطرح است بستگی به هزینه مورد انتظار یا هزینه ضمنی سرمایه‌گذاری در بانک خاص دارد که به ترکیب مالی کوتاه مدت بین بانکی ، تأمین مالی میان مدت تا بلندمدت و تأمین وجه سپرده‌گذار ارتباط دارد و باید انتظارات در بازارهای مالی بسوی سرمایه‌گذاران سوق داده شود . در نتیجه بانک‌ها به بازارهای مبتنی بر بازده مورد انتظار به همراه معیارهای مشابه لایبور مانند نرخ‌های سایبور (عربستان سعودی ) ، کیبور (کویت ) ،ایبور (امارات ) سوق داده می شوند . -سپرده‌گذاران خرد به اندازه سپرده‌گذاران موسسات مالی نسبت به نرخ حساسیت ندارند لذا در پذیرش نرخ‌های بازده ناشی از ارتباط غیر مالی استقبال می‌کنند‌، بنابراین جذب سپرده‌های کوچک بسیار مهم است . -بانکداری اسلامی بدون در نظر گرفتن بازارهای انحصاری و علیرغم مواضع سختگیرانه شریعت ملزم به رقابت با بانک‌های دیگر برای جذب سپرده‌ها هستند . به همین منظور در بازارهای مالی اسلامی در حال رشد ، نظیر مالزی ، بحرین و امارات متحده عربی بعضاً نرخ‌های بالاتری پیشنهاد می‌شود . -فی‌الواقع اکثر بانک‌های اسلامی تمایل دارند که مشتریانشان بجای اینکه از یک بازده سرمایه‌گذاری دارائی‌های مبتنی بر عواید طبیعی استفاده کنند بیشتر از طریق نرخ‌های سپرده‌گذاری رقابتی پرداخت داشته باشند . -شورای همکاری خلیج فارس (GCC ) نخستین گام را جهت برقراری الگویی متمرکز در سیستم تسهیلات‌دهی بین بانکی برداشته است .
طبق اظهارات این شورا ، لذت همکاری بیشتر با یکدیگر و با بانک‌هایی که در این منطقه بطور منظم وام می دهند زمانی میسر است که مقدمه کار با ایجاد الگویی اسلامی در منطقه همراه باشد . -موسساتی نظیر CIBAFI و IIFM به همراه موسسه تامسون رویترز می‌توانند نقش هدایت‌کننده‌ای را در استقرار چنین الگویی بر عهده گیرند . -هر چند نظریه تاسیس معیار مالی اسلامی مستقل لزوماً با معیارهای رایج (غیر اسلامی ) ارتباطی ندارد اما بسط و گسترش مشوق ها در بانک‌های اسلامی جهت خارج نمودن معیارهای مبتنی بر نرخ‌های بهره غیر اسلامی الزامی می باشد . -البته برخی از بانک‌های اسلامی که می‌خواهند در این راستا حرکت کنند و بازده‌های اقتصادی حقیقی را بر روی صاحبان سرمایه (IAH) فراهم نمایند ، مشوق کافی ندارند .لذا مقام‌های نظارتی و بانک‌های مرکزی باید مشوق‌های قانونی را برای بانک‌های اسلامی فراهم کنند . -نسبت کفایت سرمایه (CAR) براساس سرمایه مورد نیاز سهامداران (که معمولاً در اکثر حوزه ها به میزان ۸ درصد تعیین شده ) در برابر مجموع دارائی‌های موزون به ریسک یک بانک اسلامی تعیین می شود و این نسبت یکی از مشوق‌های ارزشمندی است که ساز و کار آن در اختیار بانک مرکزی است . نسبت کفایت سرمایه در بانک‌های غیراسلامی مشابه سرمایه قانونی (Regulatory Capital) می‌باشد که مجموع دارایی‌های موزون به ریسک است . -هیات خدمات مالی اسلامی (IFSB) تغییری جالب در فرمول بندی نسبت کفایت سرمایه ایجاد کرده که تفاوت‌های اساسی یک بانک اسلامی را بازتاب می‌کند . -IFSB تصریح می کند که بانک‌های اسلامی بنا به صلاحدید بانک مرکزی یا مقام‌های نظارتی ملزم به نگهداری تنها بخشی از درصد دارائی‌های موزون به ریسک که توسط صاحبان سرمایه تامین درجه شده ، می باشد . -طبق قوانین بانک مرکزی بحرین، تنها ۳۰ درصد از دارائی‌های موزون به ریسک باید به وسیله صاحبان سرمایه تامین وجه گردد.
نسبت شارپ چیست؟

نسبت شارپ معیاری است برای اندازه‌گیری بازده تعدیل شده نسبت به ریسک و این نسبت تبدیل به استاندارد صنعتی برای چنین محاسباتی شده است. این نسبت توسط برنده جایزه نوبل، ویلیام اف. شارپ (William F. Sharpe) توسعه داده شد. نسبـت شارپ میانگین بازده به‌دست‌آمده مازاد بر نرخ بدون ریسک به ازای هر واحد از نوسان پذیری یا ریسک کل ماست. با تفریق نرخ بدون ریسک از میانگین بازده، عملکرد مربوط به فعالیت‌های مربوط به قبول ریسک را می‌توان جدا نمود. یک درک شهودی از این محاسبات آن است که یک پرتفوی که در سرمایه گذاری «بدون ریسک» شرکت دارد، همچون خرید اوراق خزانه آمریکا (که در آن بازده مورد انتظار برابر با نرخ بهره بدون ریسک است)، دارای نسبت شارپی دقیقاً برابر با صفر است. عموماً، هرچه مقدار نسبت شارپ بالاتر باشد، بازده تعدیل شده نسبت به ریسک نیز از جذابیت بالاتری برخوردار خواهد بود.

توضیحاتی در مورد نسبت شارپ

نظریه پرتفوی مدرن بیان می‌کند که اضافه کردن دارایی ها به یک پرتفوی متنوع سازی شده که دارایی های موجود در آن با یکدیگر همبستگی کم‌تر از یک دارند، می‌تواند ریسک پرتفوی را بدون قربانی کردن بازده، کاهش دهد. چنین متنوع سازی به افزایش نسبت شارپ یک پرتفوی کمک خواهد کرد.
نسبت شارپ مبتنی بر پیش‌بینی از بازده های پیش‌بینی‌شده استفاده می‌کند، درحالی‌که نسبـت شارپ مبتنی بر نتایج واقعی از بازده های محقق شده بهره می‌جوید.

کاربردهای نسبت شارپ

نسبت شارپ اغلب برای مقایسه تغییرات ریسک و بازده کلی پرتفوی وقتی یک دارایی جدید به آن افزوده می‌شود، کاربرد دارد. به طور مثال، یک مدیر پرتفوی افزودن یک دارایی جدید به پرتفوی سرمایه گذاری ۵۰/۵۰ خود که از سهامی با نسبـت شارپ ۰٫۶۷ تشکیل شده است، در نظر می‌گیرد. اگر تخصیص دارایی جدید به صورت ۴۰/۴۰/۲۰ باشد، نسبت شارپ به ۰٫۸۷ افزایش می‌یابد. این نشان می‌دهد که گرچه دارایی اضافه شده به پرتفوی دارای ریسک بالایی بود، ولی در حقیقت ویژگی ریسک و بازده پرتفوی را افزایش داده و به همین خاطر یک مزیت متنوع سازی به آن می‌افزاید. اگر افزودن یک سرمایه گذاری جدید باعث کاهش نسبـت شارپ شود، نباید به پرتفوی اضافه گردد.
نسبت شارپ همچنین می‌تواند به توضیح اینکه آیا بازده اضافی پرتفوی به خاطر تصمیمات هوشمندانه سرمایه گذاری بوده و یا درنتیجه ریسک اضافی، کمک کند. گرچه یک پرتفوی یا صندوق می‌تواند از بازده بالاتری نسبت به همتایان خود بهره‌مند باشد، اما تنها در صورتی یک گزینه سرمایه گذاری خوب به حساب می‌آید که بازده بالاتر همراه با ریسک اضافی نباشد. هرچه نسبت شارپ یک پرتفوی بزرگ‌تر باشد، عملکرد تعدیل شده آن نسبت به ریسک هم بهتر خواهد بود. نسبت شارپ منفی نشان می‌دهد که یک دارایی با ریسک کم، بهتر از اوراق فعلی موجود در پرتفوی عمل خواهد کرد.

انتقادها از نسبت شارپ و جایگزین‌هایی برای آن

نسبت شارپ از انحراف معیار استاندارد بازده در مخرج کسر به عنوان نماینده ریسک کل پرتفوی استفاده کرده و فرض می‌کند که بازده ها به شکل نرمالی توزیع می‌شوند. شواهد نشان داده که بازده دارایی های مالی از توزیع نرمال منحرف شده و ممکن است تفسیرات نسبـت شارپ را گمراه‌کننده جلوه دهند.
یک نوع از نسبت شارپ، نسبت سورتینو (Sortino ratio) است که اثرات جابجایی رو به بالای قیمت ها را بر انحراف معیار استاندارد حذف می‌کند تا فقط بازده را در برابر نوسان پذیری رو به پایین قیمت ها اندازه‌گیری کرده و از نیم واریانس در مخرج استفاده می‌نماید.
نسبت ترینر (Treynor ratio) از ریسک سیستماتیک، یا بتا (β) به جای انحراف معیار استاندارد در مخرج کسر استفاده می‌کند.

نظریه آشوب چیست؟

نظریه آشوب یک مفهوم ریاضی است که توضیح می‌دهد گرفتن نتایج تصادفی از معادلات عادی و معمولی محتمل است. تفکر اصلی پشت این نظریه باورهای پایه‌ای اتفاقات کوچک است که به‌طور قابل‌توجهی بر نتایج رخدادهای به‌ظاهر نامرتبط تأثیر می‌گذارند.
نظریه آشـوب همچنین به‌عنوان “دینامیک غیرخطی” شناخته می‌شود.

توضیحاتی در مورد نظریه آشوب

نظریه آشوب بر روی بسیاری از چیزها اعمال شده است، از پیش‌بینی الگوهای آب و هوایی گرفته تا بازار سهام. به طور ساده، نظریه آشوب اقدامی است برای دیدن و فهمیدن نظم زیرساختی سیستم‌های پیچیده که در نگاه اول دارای نظم به نظر نمی‌رسند.
طرفداران نظریه آشـوب مرتبط به بازارهای مالی عقیده دارند که قیمت آخرین چیزی است که برای یک سهم، اوراق قرضه یا بعضی از اوراق بهادار دیگر تغییر می‌کند. تغییر قیمت ها می‌تواند از طریق معادلات ریاضی دقیق با در نظر گرفتن عوامل زیر تعیین شود:انگیزه‌ها، نیازها، امیدها و ترس‌های شخصی معامله‌کننده و باورهای او پیچیده و غیرخطی هستند .
تغییر در حجم
شتاب تغییرات
شتاب (تکانه) پشت تغییرات
نظریه آشـوب در محافل علمی بسیار موردبحث قرار گرفته و به‌شدت پیچیده است.

نظریه انتخاب عمومی (Public Choice) به چه معناست؟
نظریه انتخاب عمومی Public Choice یکی از تئوری‌های اقتصادی است که در آن فرض می‌شود که سیاستمداران در موقع تصمیم‌گیری منافع فردی خود را مد نظر دارند.

انتخاب عمومی نظریه‌ها و روش‌های علم اقتصاد را در تحلیل رفتار سیاسی، حوزه‌ای که زمانی در انحصار جامعه‌شناس‌ها و دانشمندان علوم سیاسی بود، به کار می‌گیرد.

به طور کلی می‌توان بیان داشت که نظریه انتخاب عمومی با تمرکز بر دولت جهت تحلیل و درک پیامدهای حاصل از تعامل عناصر موجود در آن، موضعی روشنگرانه نسبت به این نهاد مهمِ تخصیص‌دهنده اتخاذ کرده است.

این نظریه با واردکردن ابزارهای علم اقتصاد در علوم سیاسی و تکیه بر برخی مشخصات نهادگرایانه بر بسیاری از مطالعات اقتصادی تأثیر به‌سزایی داشته است. آنچه از تمرکز مطالعات این حوزه راجع به ساختارهای سیاسی برمی‌آید لزوم رسیدگی به مشکلات و هزینه‎های مربوط ـ به دور از پیگیری هرگونه انگاره مخالف دولت ـ در کنار توجه به فواید بهره‌گیری از نهاد دولت است.

از نظرگاهی تطبیقی با رویکردی دینی نیز اهمیت و توصیه موکد بر «جلوگیری از رفتارهای رانت‌جویانه در رفتار بازیگران عرصه سیاست»، «لزوم وجود شفافیت و انتقادپذیری در حکومت اسلامی»، «وجود مقیدات اقتصادی و مالی در زندگی فردی حاکم اسلامی» و «نظام قضایی مربوط به اتلاف منابع مالی حکومت اسلامی» همگی از مواردی است که به لحاظ نظری بروز رفتارهای نفع طلبانه در عرصه سیاست را محدود کرده و موجبات برخورداری از کارآیی اقتصادی بالاتری را برای جامعه فراهم می‌آورد.

نفت برنت چیست؟
برنت اسم یک نوع غاز است، نام یک میدان نفتی در دریای شمال می‌باشد که در اقیانوس اطلس و در قاره اروپا واقع شده است.
نفت برنت که بزرگترین دسته از دسته‌بندی‌های نفت خام است؛ مخلوطی از نفت استخراج شده از میدان نفتی برنت و نینان در دریای شمال است که از طریق شبکه خط لوله به پایانه نفتی سالوم وو، بزرگ‌ترین بندر صادراتی دریای شمال، در بریتانیا انتقال می‌یابد و در آنجا بارگیری می‌شود.
نفت برنت از نوع نفت خام سبک است. این نفت سنگین‌تر از نفت وست‌تگزاس اینترمیدیت (WTI) و سبک‌تر از نفت اوپک (OPEC) است.
این نفت بدلیل وجود تقریبا ۰.۷۳ درصد گوگرد، در دسته‌بندی نفت خام شیرین قرار می‌گیرد.
نفت خام برنت گزینه‌ای ایده‌آل برای تولید بنزین است. این نفت دارای API یا گرانیته برابر تقریبا ۳۸ و گرانیته خاص ۰.۸۳۵ است.
اهمیت اقتصادی نفت برنت دریای شمال:
نفت خام برنت دریای شمال، یکی از شناخته شده‌ترین شاخص‌های نفت خام است که به عنوان مبنای قیمت‌گذاری بسیاری از انواع نفت خام در بازارهای جهانی نفت به کار برده می‌شود.
دو سوم نفت دنیا بر اساس نفت برنت قیمت‌گذاری می‌شود. از این نفت به طور گسترده برای قیمت‌گذاری، قیمت نفت خام در اروپا استفاده می‌شود.
مقدار گوگرد نفت برنت بیشتر از نفت وست‌تگزاس اینترمیدیت و کمتر از نفت اوپک است، به همین دلیل به طور کلی قیمت این نوع نفت کمتر از قیمت نفت وست‌تگزاس اینترمیدیت و بیشتر از قیمت نفت اوپک است. هر چند که عوامل دیگری در تعیین قیمت‌های روزانه نفت خام ممکن است دخیل باشد که خلاف این را نشان دهد.
از دیگر شاخص‌های تعیین قیمت نفت خام در جهان نفت اوپک و نفت وست تگزاس اینترمیدیت (WTI) می‌باشد.