برگه: سئوالات متداول

برای جستجو در موضوعات این بخش از کادر زیر استفاده نمایید

راهنمای بخش ها
راهنمای سامانه ها
راهنمای ابزارها + ویژگی ها
راهنمای پروفایل ها
راهنمای حساب + پنل کاربری
مفاهیم و آموزش های پایه
آموزش مفاهیم و روش های تحلیلی
آموزش روش ها و مفاهیم معاملاتی
روش ها و مفاهیم پرداخت ارزی
شاخص بان
مارکت بان
پرشین ای پی آی
سامانه معاملات طلا
راهنمای اپلیکیشن قیمت‌ها

کاربرد پرایس اکشن

حمایت و مقاومت چیست؟
در تمامی تحلیل‌های تکنیکال به‌خصوص تکنیکال کلاسیک، سطوح حمایت و مقاومت پدیده‌های مهم و بااهمیتی به‌حساب می‌آیند. به‌طورکلی حمایت و مقاومت سطوحی در نمودار هستند، که اخیراً قیمت از آن‌ها جهش کرده است. این سطوح می‌توانند دوباره واکنش بازار را در پی داشته باشند، اما نهایتاً از بین می‌روند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های حمایت و مقاومت، باقی ماندن اثر آن‌ها بعد از شکسته شدن است. وقتی حمایت نمودار شکسته می‌شود، قیمت می‌تواند از این حمایت به سمت پایین برگردد، یعنی حمایت تبدیل به مقاومت شود و برعکس. بااینکه این سطوح نقش مهمی در حرکات قیمتی دارند، اما اکیداً توصیه می‌شود که از این سطوح تنها به‌عنوان منبع اطلاعات و جهت شفاف‌سازی بازار استفاده کنید. یعنی معامله‌گران حرکات قیمتی بهتر است به این سطوح دیدی بی‌طرفانه داشته باشند. خرید از حمایت یا فروش از مقاومت، خود به‌تنهایی استراتژی معاملاتی قابل‌قبول و منطقی نیست. حتی خرید بعد از شکست مقاومت و ایجاد اوج قیمتی جدید (تغییر روند یا همان شکست روند قبل) یا برعکس فروش با شکست حمایت و ایجاد کف قیمتی جدید، صرفاً استراتژی معاملاتی تلقی نمی‌شود، بلکه در مقابل باید از این علم که نمودار در نزدیکی چنین سطحی قرار دارد، استفاده کرد.
به‌جای اینکه مستقیم از این سطوح وارد بازار شوید، بهتر است که ابتدا نحوه تعامل بازار با این سطوح را موردبررسی قرار دهید. برای مثال اگر قبل از شکست شاهد نبرد میان خریداران و فروشندگان در نزدیکی سطوح کلیدی (همان دوره آماده‌سازی) باشیم، شکست اوج قبلی بازار می‌تواند تأثیر بیشتری بر حرکات قیمتی داشته باشد. معمولاً وقتی قیمت از سطوح پایین، یک‌راست به اوج قیمتی جدید صعود می‌کند، احتمال برگشت شدید بازار بسیار بالاست. بسیاری از فعالین بازار معمولاً دوست دارند که درست برخلاف شکست‌ها ( در اینجا شکست اوج قبلی) وارد بازار شوند، بخصوص اگر شکست رخ‌داده بدون دوره آماده‌سازی صورت گرفته باشد.
سطوح مقاومت و حمایت را می‌توان با اهداف مختلفی مورداستفاده قرار داد، اما مهم‌ترین نقش این سطوح مشخص کردن سمت قوی بازار در این محدوده است. چنین اطلاعاتی بسیار مهم هستند. این موضوع نه‌تنها مسیر محتمل بازار را برای معامله‌گر نشان می‌دهد، بلکه می‌تواند کمک کند تا به سمت قوی بازار متمایل شود. باید به خاطر داشت که نباید در برابر جمع قرار گرفت (مخالف روند).
یکی از مؤثرترین راه‌ها برای تشخیص سمت قوی و غالب بازار، بررسی روند بازار است. زمانی که نمودار صعودی است، حتی اگر روند ملایم هم باشد، حرکات قیمتی، اوج‌های جدید تشکیل خواهند داد و در بین راه، اصلاح‌های منفی را هم‌شکل خواهند داد. درروند صعودی (با هر درجه از قدرت) شکست کف‌های قبلی دشوار خواهد بود و تا زمانی که قیمت در سطوح بالاتر یا برابری نسبت به کف‌های قیمتی قبلی قرار داشته باشد، بازهم روند صعودی در نظر گرفته می‌شود.
در دوره‌ای از بازار، سمت برتر (خریداران یا فروشندگان) قدرت خود را درنهایت از دست خواهند داد و دیگر نخواهند توانست از اصلاح‌های قیمتی حمایت کنند. این می‌تواند نشانه‌ای از تغییر قدرت در بین طرفین بازار باشد. اما اگر روند قبلی قوی باشد، احتمال اینکه بازار در اولین بازگشت اصلاحی، تغییر روند دهد بسیار پایین است.

 

 

- 2 2 1

 

برای اینکه بازار بتواند روند خود را از خنثی به روند دار تغییر دهد، به زمان نیاز دارد. بر اساس شکل بالا، اگر همه شرایط یکسان فرض شوند، شکست روی‌داده در نقطه C، با شانس موفقیت بیشتری نسبت به شکست روی‌داده در نقطه a همراه است. شانسی که می‌تواند حرکت یک‌سویه نزولی در پی داشته باشد.
اگر دو موقعیت بالا را به‌دقت مقایسه کنیم، می‌توانیم ببینیم که تا نقطه b، هر دو نمودار وضعیت یکسانی دارند. حمله ناموفق فروشندگان در نقطه a به‌خوبی ریسک معامله در برابر روند غالب بازار را نشان می‌دهد. ازآنجایی‌که این شکست بعد از تشکیل الگوی اوج دوقلو و اوج قیمتی پایین‌تر روی‌داده، فروشندگان حریص بازار، فوراً وارد معامله خواهند شد. اما این حرکت فروشندگان حریص درست در تضاد با جهت روند غالب (در اینجا صعودی) قرار دارد، روندی که طبق وضعیت اول، هنوز نشانه‌ای از تغییر روند ندارد و تنها نشانه‌هایی از تضعیف قدرت خریداران دارد. شکست در نقطه c، در نمودار دوم، به‌احتمال‌زیاد می‌تواند به یک حرکت یک‌طرفه نزولی منتهی شود. دلیل آن، حرکات b تا c بازار است (دوره آماده‌سازی). این حرکت نشان می‌دهد که خریداران توان بازگرداندن قیمت بعد از شکست در نقطه a را ندارند، که درنتیجه می‌توان چنین برداشت کرد که فروشندگان بیش از گذشته نسبت به معامله ترغیب خواهند شد و در مقابل خریداران اقدام به بستن معاملات (خرید) خواهند کرد. یعنی وضعیت همنوایی در بازار شکل خواهد گرفت و به‌احتمال‌زیاد، معامله گران عکس روندی هم در برابر چنین شکستی مقابله نخواهند کرد.
البته بسته به این‌که چه پارامترهایی در معامله موردتوجه قرار می‌گیرد، هر دوشکست از نقاط a و c می‌توانند ناموفق باشند. و حتی شاید شکست صورت گرفته در نقطه a گزینه بهتری برای معامله باشد، اما وقتی هر دو موقعیت را با یکدیگر مقایسه کنیم، شکست روی‌داده در نقطه c گزینه منطقی‌تری است. تنها به این خاطر که عوامل بیشتری از حرکت نزولی حمایت می‌کنند.
روند چیست؟
درک روند کلی بازار برای انجام معاملات موفق بسیار حیاتی است. اگر روند بازار تعیین نشود، معاملات کور کورانه خواهند بود. ریسک معاملات در خلاف روند بازار از معاملات در جهت روند بسیار بیشتر است. برای همین، قبل از هر کاری بایستی روند بازار را مشخص کرد.
تشخیص روند بازار کار آسانی است. معامله گر برای تعیین روند همواره باید به دو نکته توجه کند: کف ها و اوج های قیمتی. منظور از کف قیمتی، پایین ترین سطح قیمت در نمودار است، و منظور از اوج های قیمتی، بالاترین سطوح قیمت در نمودار است.
به طور کلی در روند نزولی، با کاهش قیمت، شاهد کف های قیمتی جدیدی هستیم که نسبت به کف قیمتی قبلی در سطوح پایین تری قرار دارند، و همچنین اوج های قیمتی نمودار هم نسبت به اوج های قبلی پایین تر هستند. این ساختار کلی روند نزولی است و هر موقع که به ساختار نزولی اشاره می شود، منظور کف ها و اوج های قیمتی جدیدی است که پایین تر از سطوح قبلی بازار قرار دارند. در نمودار زیر به راحتی می توان این مفهوم را درک کرد. هر چند این روش برای تعیین روند بازار به نظر ساده می آید، ولی این مهمترین و مطمئن ترین روش برای تعیین روند بازار است.
.

 

- 1 5 1

 

بدیهی است که عکس روند نزولی، روند صعودی است. یعنی در روند صعودی، اوج های قیمتی جدید، بالاتر از اوج های قیمتی قبلی قرار دارد، و کف های قیمتی جدید هم بالاتر از کف های قبلی قرار گرفته اند.

 

- 1 5 2

 

نحوه تشخیص روند دار بودن بازار
.
تشخیص اینکه بازار روند دار است یا بدون روند کار آسانی است، فقط کافی است مطالب بالایی را در نمودار پیاده کنید. اما سخت ترین کار، یافتن زمان خروج بازار از فاز خنثی (بدون روند) و شروع روند جدید است. قدرت تشخیص شروع روند جدید یک مزیت رقابتی خوب برای معامله گر محسوب می شود، که می تواند سود های بزرگتری را نسبت به معاملات عادی در پی داشته باشد. برای مثال، وقتی روند جدید شروع می شود، معامله گر می تواند از دومین اصلاح قیمتی بازار وارد معامله شود و تا زمانیکه روند ادامه دارد، سود کند، مسلما سود چنین معامله ای بسیار بیشتر از معاملاتی خواهد بود که از اصلاح سوم یا چهارم بازار شروع شده اند.
در اینجا روشی که به کمک آن شروع روند جدید را پیش بینی خواهیم کرد، از طریق شکسته شدن، اولین اوج قیمتی یا اولین کف قیمتی بازار است. وقتی اولین اوج قیمتی بازار شکسته شد، یعنی روند صعودی جدیدی شروع شده است و وقتی که اولین کف قیمتی شکست، روند نزولی جدیدی در بازار آغاز شده است. اجازه دهید با بررسی چند مثال این موضوع را بررسی کنیم:

 

- 1 5 3

 

- 1 5 4

به طور کلی، معامله گران مبتدی بازار بایستی در جهت روند معامله کنند. این امر به موفقیت معامله گر بسیار کمک می کند. هر چند شاید تعداد معاملاتی که در جهت روند صورت می گیرند، کم تر باشد، ولی درصد موفقیت معاملات بسیار بالا خواهد بود.
در این میان، تشخیص بازار های بدون روند می تواند اندکی سخت و گاها فریب دهنده باشد. بازار بدون روند، یا خنثی، بازاری است که حرکات قیمتی در میان یک حمایت و مقاومت در حال نوسان باشد. اغلب در بازار خنثی شاهد هستیم که حرکات قیمتی چندین بار به سطح حمایت یا مقاومت برخورد می کنند، بدون آنکه از محدوده دامنه نوسانی خارج شوند. همان طور که در نمودار زیر هم دیده می شود، کندل های قیمتی در داخل دامنه نوسانی باقی می مانند. ابزار رسم شکل در پلتفرم های معاملاتی می تواند به کمک معامله گر آید. در عکس پایینی می توان دید که رسم مستطیل آبی رنگ برای مشخص کردن دامنه نوسانی چقدر مفید است.

 

- 1 5 5

 

به نمودار بالایی توجه کنید. بازار چندین بار به کف دامنه نوسانی یا همان محدوده حمایتی برخورد کرده است، همچنین سقف دامنه نوسانی یا محدوده مقاومتی هم چندین بار از سوی بازار لمس شده است. هر وقت که چنین شرایطی را در بازار مشاهده کردید، می توانید با اطمینان بگویید که بازار بدون روند یا خنثی است.
در ابتدای کار توصیه می شود که از معامله در بازار های بدون روند خودداری کنید. اما ما در ادامه این دوره آموزشی الگوهای بازگشتی حرکات قیمتی را ارائه خواهیم کرد که می توانند درصد موفقیت معاملات عکس یا خلاف روند را بالا ببرند. اما فعلا توصیه می شود برای موفقیت بیشتر در ابتدای کار، در جهت روند بازار معامله کنید.
زمانیکه به دنبال معامله در بازار هستید، تشخیص روند بازار به شما کمک شایانی خواهد کرد. دلیل این امر، حمایت مومنتوم بازار از معاملات شماست. وقتی در مسیر مومنتوم بازار قرار دارید، یعنی می دانید که بازار دست خریداران (صعودی) است یا فروشندگان (نزولی). و همین امر به تنهایی می تواند موفقیت معامله شما را تضمین کند.
یکی از استراتژی های موفق در استفاده از روند بازار بدین شکل است که منتظر اصلاح بازار باشید و سپس به دنبال یافتن یکی از الگو ها یا همان سیگنال های حرکات قیمتی باشید. این یکی از موثرترین روش ها برای معامله در بازار است. اگر به این شرایط، حمایت یا مقاومت بازار را هم اضافه کنید، ایده آل ترین وضعیت را برای ورود به بازار در اختیار خواهید داشت (اصل انطباق).

 

- 1 5 6

نمودار بالا به خوبی نشان می دهد که روند کلی بازار صعودی است و وقتی که قیمت تا حمایت ( مقاومت قبلی بازار) اصلاح شده، الگوی کندل پوششی صعودی ظاهر شده است. این بهترین زمان برای خرید است.

 

- 1 5 5

سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance)
سطوح حمایت و مقاومتی بازار، سطوحی هستند که قبلا یا نقش حمایتی داشتند یا نقش مقاومتی. زمانیکه قیمت ها در بازار کاهش می یابد و به سطح مشخصی می رسد و قیمت درست از همین سطح مشخص به سمت بالا بر می گردد، می توان ادعا کرد که بازار به حمایت برخورد کرده و این سطح، حمایت بازار است. یعنی با رسیدن قیمت ها به این محدوده، تقاضا از عرضه پیشی گرفته است، و بازار توسط خریداران حمایت شده است.
در مقابل اگر بازار صعود کند و به سطح مشخصی برسد و سپس به سمت پایین برگردد، بازار به مقاومت برخورد کرده، و قیمت مورد نظر مقاومت بازار خواهد بود. یعنی تقاضا که همان خریداران بازار هستند، به قیمت تعادلی رسیده اند که فروشندگان تمایل به عرضه آن ارز، کالا یا سهام را دارند، یا اصطلاحا مشارکت کنندگان بازار در برابر افزایش بیشتر قیمت ها مقاومت می کنند.
در اینجا بایستی توجه کرد که حمایت یا مقاومت بازار گاها شکسته می شود. شکست حمایت یا مقاومت یعنی اینکه کندل قیمتی در بالای مقاومت یا در زیر حمایت بسته شود، و صرفا مشاهده دنباله کندل قیمتی در بالای مقاومت یا زیر حمایت به معنی شکست آن سطح کلیدی نیست.
در نمودار زیر به راحتی می توان دید که بازار به مقاومت رسم شده به خوبی واکنش نشان داده و نتوانسته این مقاومت را بشکند.

 

- 1 3 1

 

دلیل اهمیت این سطوح کلیدی، احتمال بالای واکنش بازار به آن محدوده است. تعیین حمایت یا مقاومت بازار کار آسانی است. در نمودار به دنبال نقاطی باشید که قیمت چندین بار به آن ها واکنش نشان داده است، سپس با رسم یک خط افقی، این نقاط را به طور تقریبی به هم وصل نمایید. وقتی بازار به این سطح نزدیک شد، انتظار واکنش بازار را داشته باشید.
نکته ای که بایستی به آن توجه شود، تقریبی بودن سطوح حمایت و مقاومت است. گاهی اوقات سطوح حمایت یا مقاومت بازار می توانند یک محدوده باشند، محدوده ای که می تواند بین ۱۰ تا ۱۵ پیپ یا گاها تا ۵۰ پیپ هم وسعت داشته باشند. پس همواره دقت کنید که سطوح حمایت مقاومت به جای اینکه تنها یک نرخ قیمتی باشد، می تواند یک محدوده قیمتی باشد.
سریع ترین روش برای تعیین حمایت یا مقاومت در بازار بدین گونه است که به نمودار نگاه کنید و به دنبال سطحی باشید که قیمت در بالا (حمایت) یا زیر آن (مقاومت) بسته شده باشد، و سپس در آن سطح یک خط افقی رسم کنید. برای مثال، اگر کندل های قیمتی، چندین بار در بالای نرخ ۱٫۲۵۰۰ بسته شده باشند، آنگاه می توان ادعا کرد که این سطح حمایت بازار است، و در صورت اُفت قیمت ها تا محدوده ۱٫۲۵۰۰، امکان بازگشت بازار بسیار بالاست ( یعنی تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر خواهد شد).
همان طور که در نمودار زیر مشاهده می شود، کندل های قیمتی بازار یا در زیر خط افقی قرار دارد یا در بالای آن. یعنی در دوره ای از زمان، این سطح، نقش مقاومت را داشته و در دوره ای دیگر نقش حمایت را. می توان دید که کندل های قیمتی چندین بار اقدام به عبور از این سطح کلیدی کرده اند، اما در نهایت تنها دنباله کندل در زیر یا بالای خط افقی قرار گرفته است، نه بدنه آن. که این به معنی واکنش بازار به سطح کلیدی اشاره شده است.
.

- 1 3 2

 

در نمودار بالا، مقاومت بازار تبدیل به حمایت شده است. این قوی ترین سطح کلیدی نمودار محسوب می شود و بهترین سطح برای معامله کردن است. هر چه تعداد تبدیل های یک سطح کلیدی از حمایت به مقاومت و برعکس بیشتر باشد، قدرت آن سطح بیشتر خواهد بود.
زمانیکه قیمت به سطح حمایت یا مقاومت نزدیک می شود، بازار شاید سریعا واکنش نشان ندهد، یعنی واکنش بازار می تواند زمان بر باشد. همچنین به یاد داشته باشید، که قیمت همواره به خط حمایت یا مقاومت برخورد نمی کند و گاها از نزدیکی آن بر می گردد.
هیچ ضمانتی وجود ندارد که قیمت ها به حمایت یا مقاومت واکنش نشان دهند، اما تجربه ثابت کرده که احتمال واکنش بازار به سطوح کلیدی همواره بالاست، که می توان از این احتمال سود برد. در این میان مسلما سایر عوامل هم می توانند احتمال واکنش بازار به حمایت یا مقاومت را تشدید یا تضعیف کنند، بر فرض مثال اگر در روند صعودی باشیم، بازار به حمایت برسد و در این حمایت هم شاهد ظهور یکی از الگو های حرکات قیمتی باشیم (اصل انطباق)، می توان انتظار برگشت مثبت قیمت ها را از حمایت داشت.
.
حمایت و مقاومت سطوحی هستند که نا برابری میان دو نیروی اصلی بازار، یعنی خریداران و فروشندگان را نشان می دهند. در سطوح حمایتی، همواره تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر است، به همین دلیل قیمت با رسیدن به سطح حمایت، به سمت بالا بر می گردد. در سطوح مقاومتی، تعداد فروشندگان از خریداران بیشتر است، به همین دلیل، قیمت با رسیدن به مقاومت، به سمت پایین بر می گردد.
در بخش قبلی به بررسی مفاهیم اوج و کف قیمتی پرداختیم. اوج قیمتی معمولا نقش مقاومت را ایفا می کند. یعنی با نزدیک شدن قیمت به اوج قیمتی قبلی، احتمال واکنش منفی بازار وجود دارد. به طور مشابه، کف قیمتی هم معمولا نقش حمایت را ایفا می کند. با رسیدن قیمت به کف قیمتی قبلی، شانس جهش صعودی یا برگشت صعودی بازار بسیار بالاست. با این حال یکی از آسان ترین و در عین حال قوی ترین روش ها، بررسی واکنش نمودار قیمتی است. در نمودار های قیمتی، سطوحی وجود دارند که بازار بار ها به آن ها واکنش نشان داده است. یعنی قیمت با رسیدن به سطح خاصی به سمت پایین برگشته و یا برعکس به سمت بالا صعود کرده است. هر چه تعداد واکنش های بازار به یک سطح قیمتی بیشتر باشد، آن سطح هم از قدرت بالایی برخوردار است. پس این می تواند یک گزینه مناسب برای حمایت یا مقاومت باشد.
به طور مثال به نمودار زیر توجه کنید، در اینجا اوج های قیمتی با خط چین قرمز و کف های قیمتی با خط چین سبز مشخص شده اند.

 

- 1 3 3

 

همان طور که در بالا مشاهده می شود، جفت ارز یورو / دلار آمریکا از محدوده ۱٫۱۱۸۰ دلاری موج صعودی را شروع کرده و در ادامه تا ۱٫۱۳۲۲ صعود کرده است، این اوج موج صعودی است. اما بالاترین قیمت بسته شده، در محدوده ۱٫۱۲۹۴ قرار دارد. کف قیمتی بعدی هم در قیمت بسته شدن ۱٫۱۲۵۹ و پایین ترین سطح قیمتی موج اصلاحی در ۱٫۱۲۴۶ قرار دارد. به طور کلی می توان گفت که نرخ های اعلام شده برای اوج های قیمتی، مقاومت بازار هستند. نرخ های اعلام شده برای کف های قیمتی هم سطوح حمایتی نمودار قیمتی هستند.
در ادامه شاهد هستیم که قیمت با نزدیک شدن به هر کدام از این سطوح با واکنش بازار مواجه شده است. کف های قیمتی که نقش حمایت را ایفا می کنند، موجب صعود قیمتی شده اند. اوج های قیمتی هم که نقش مقاومت را ایفا می کنند، موجب کاهش قیمت یورو در برابر دلار آمریکا شده اند.
نکته ای که در نمودار وجود دارد، یکی از ویژگی های اصلی سطوح حمایت و مقاومت است. سطوح حمایت و مقاومت معمولا با حرکات بازار مقابله می کنند، اما بعد از مدتی این سطوح شکسته می شوند. شکست سطوح حمایت و مقاومت، ماهیت این سطوح را تغییر می دهد، اما تغییری در قدرت آن ها ایجاد نمی کند. یعنی اگر حمایت شکسته شود، به مقاومت تبدیل می شود، اما مقاومت جدید همان قدرت حمایت قبلی را خواهد داشت. همچنین اگر مقاومت بازار شکسته شود، سطح مقاومتی به حمایت تبدیل خواهد شد.
به طور کلی می توان گفت که قدرت حمایت و مقاومت، به تعداد برخورد های بازار و واکنش های قیمت به این سطوح بستگی دارد و در عین حال تعداد تبدیل حمایت به مقاومت و بالعکس، بر قدرت آن سطح کلیدی هم می افزاید.
در مثال بالا، مقاومت ۱٫۱۲۹۴ بعد از شکسته شدن به حمایت تبدیل شده و در ادامه که قیمت به این سطح نزدیک شده، جفت ارز یورو / دلار با واکنش قوی بازار مواجه شده است.

 

شکست جَعلی، شکست ضعیف و شکست قطعی چیست؟
حتی اگر شرایط و عوامل با روند غالب بازار همخوانی داشته باشند، بازار به سه روش شکست را پیاده‌سازی خواهد کرد: شکست جَعلی، شکست ضعیف و شکست قطعی.
هرچند معامله گران زیادی با شکست سطوح کلیدی وارد بازار می‌شوند، اما عده‌ای دیگر درست برخلاف جریان بازار وارد معامله می‌شوند. این معامله گران خلاف روندی، بر این باورند که شکست روی‌داده جعلی خواهد بود و بازار دوباره بر خواهد گشت. برای اینکه سرمایه‌گذاری تصمیم بگیرد که همسو با شکست معامله کند یا برخلاف آن، بایستی ابتدا ماهیت شکست را تشخیص دهد. شکست‌هایی که بدون دوره آماده‌سازی روی‌داده باشند، با شانس موفقیت پایینی همراه هستند. گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که شکست روی می‌دهد، ولی قیمت به دنبال این شکست بازمی‌گردد. بدون توجه به اینکه چنین وضعیت‌هایی چگونه به وجود می‌آیند، باید گفت که شکست‌های ضعیف با شانس عدم موفقیت بالایی همراه هستند، چون‌که اکثر معامله گران شکست، ادامه حرکت را منطقی نمی‌بینند و درنتیجه وارد معامله نخواهند شد. درحالی‌که تعداد زیادی از معامله گران عکس روندی از این شکست ناموفق استفاده کرده و وارد بازار خواهند شد. همچنین اگر حرکات قیمتی در حین شکست تضعیف شوند و از حرکات یک‌سویه خارج شوند، اکثر معامله گران تصمیم خواهند گرفت که از بازار خارج شوند، تا جانب احتیاط را رعایت کرده باشند. که به همین دلیل تعداد حامیان شکست، کاهش خواهد یافت و درنتیجه احتمال عدم موفقیت شکست هم افزایش می‌یابد.
شاید اگر به وضعیت‌هایی که بایستی از آن‌ها دوری کرد، نگاه کنیم، بهتر می‌توانیم شکست‌ها را تشخیص دهیم. دو نوع شکست سطوح کلیدی وجود دارد، که بایستی به آن‌ها با دیده تردید نگاه شود. آشکارترین نوع شکست، شکست جعلی است. نوع دوم هم شکست ضعیف است. ما همواره باید از این دو نوع شکست دوری‌ کنیم. باید به خاطر داشت که نتیجه شکست، نشان دهند نوع آن نیست. بلکه ساختاری که منتهی به شکست می‌شوند، نشان‌دهنده قدرت شکست است.
اینکه با شکست سطوح کلیدی باید وارد بازار شد یا خیر، به بررسی عوامل تکنیکال نیاز دارد، تا کاملاً روشن شود که این عوامل از شکست حمایت می‌کنند یا خیر.
.
در هر وضعیتی بایستی به سه سؤال زیر پاسخ داده شود، تا ماهیت شکست تعیین شود:
• آیا شکست با روند غالب در یک‌جهت قرار دارد یا مخالف آن قرارگرفته است؟
• بازار خنثی است یا روند دار؟
• آیا مانعی وجود دارد که حرکت بعد از شکست را سَد کند؟
.
پاسخ سه پرسش بالایی هر چه که باشد، به تشخیص بهتر ماهیت شکست کمک می‌کند. اما نمی‌تواند نتیجه را تضمین کند. همواره رویه ضروری که قبل از ورود به معامله در شکست‌ها طی می‌شود، بررسی وضعیت بازار قبل از وقوع شکست است. اگر قبل از شکست، دوره آماده‌سازی وجود نداشته باشد، بهتر است از معامله صرف‌نظر شود.
به سه موقعیت زیر توجه کنید. با فرض مساوی بودن شرایط در هر سه مورد، وضعیت‌ها به‌خوبی نشان‌دهنده شکست ضعیف، شکست جعلی و شکست قطعی هستند.

 

- 2 3 1

تفاوت در دوره آماده‌سازی قبل از شکست، نه‌تنها بر حرکت بعد از شکست اثر می‌گذارد، بلکه سطح حد ضرر را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. اهمیت دوره آماده‌سازی قبل از شکست بسیار بالاست. هر چه سطح کلیدی از نمودار در برابر شکسته شدن بیشتر مقاومت نشان دهد، بعد از شکسته شدن سیل عظیمی از مهاجمان به این سطح کلیدی آزاد خواهند شد، که حرکت یک‌سویه قوی را در پی خواهد داشت. علاوه بر این، همان‌طور که گفته شد دوره آماده‌سازی برای تعیین نقطه حد ضرر هم بسیار مؤثر است. تعیین حد ضرر بخش مهمی از هر معامله‌ای است. نمی‌توان بدون درک این موضوع که با تغییر شرایط کی و کجا باید از معامله خارج شد، اقدام به معامله کرد.
اجازه دهید یکی از استراتژی‌های مرسوم در تعیین حد ضرر معامله را بررسی کنیم. معمولاً معامله گران در معاملات فروش، حد ضرر را در بالای آخرین اوج قیمتی قبل از نقطه‌ ورود قرار می‌دهند. اگر ما این استراتژی را بر هر سه وضعیت بالایی اعمال کنیم، تفاوت شکست‌ها به‌خوبی نمایان خواهد شد. همه نقاط ورود به معامله فروش، در نقطه‌ی e قرار دارند، اما حد ضررها از بلند تا کوتاه متغیر هستند. به‌طورکلی باید گفت که هر چه حد ضرر بلندتر و دورتر باشد، احتمال ادامه‌دار بودن شکست هم کاهش پیدا می‌کند و البته از دید معامله گران خلاف روندی، شرایط بسیار مطلوب خواهد بود.
عرضه و تقاضا (Supply and Demand)
قیمت ها در بازار همواره از طریق عرضه و تقاضا مشخص می شود. فروشندگان اقدام به فروش کالا، سهام یا ارز می کنند و در مقابل خریدران با تقاضای خود، کالای مبادلاتی را می خرند. وقتی صحبت از محدوده عرضه می شود، منظور ما محدوده ای است که فروشندگان زیادی منتظر عرضه کالای مبادلاتی هستند. و وقتی در مورد تقاضا صحبت می شود، منظور محدوده ای است که خریداران قیمت بازار را در آن سطح منصافنه ارزیابی می کنند و اقدام به خرید می کنند.
این تعاریف بسیار شبیه به تعریف سطوح مقاومت و حمایت است. در واقع سطح مقاومت مشابه عرضه بازار است و همچنین سطح حمایت هم مشابه تقاضای بازار است. اما مفهوم حمایت/مقاومت با تقاضا/عرضه تفاوت دارد. هر چند در هر دو مورد خریداران و فروشندگان نقش اساسی دارند، اما بایستی بین این دو مفهوم فرق قائل شد.
اعتبار سطوح حمایت/ مقاومت تنها به واکنش احتمالی بازار وابسته است. هر چه تعداد واکنش های بازار به حمایت یا مقاومت بیشتر باشد، آن سطح اهمیت بیشتری دارد. اما وقتی صحبت از محدوده عرضه است، منظور ما محدوده ای است که در گذشته موجب اُفت قیمتی بازار شده و احتمال اینکه دستورات فروشی از دور قبل در این محدوده باقی مانده باشد وجود دارد. برای همین پیش بینی می شود که وقتی بازار وارد محدوده عرضه شد، دستورات فروش از قبل مانده دوباره فعال شوند و بازار را به سمت پایین بکشند. محدوده تقاضا هم درست به همین شکل است. در محدوده تقاضا انتظار می رود که از گذشته تعدادی دستور خرید باقی مانده باشد، که با فعال شدن این دستورات بازار می تواند صعود کند.
تعیین سطوح عرضه و تقاضا یک هنر است. قانون کلی برای تعیین محدوده عرضه و تقاضا وجود ندارد، ولی اکثریت معامله گران حرفه ای بازار به روش زیر اقدام به شناسایی محدوده های عرضه و تقاضا می کنند.
مراحل تعیین محدوده عرضه:
۱- حرکت قوی صعودی که در بازار رُخ داده را پیدا کنید.
۲- در انتهای حرکت صعودی بازار اندکی به تعادل می رسد. این محدوده را زیر نظر بگیرید.
۳- در محدوده تعادلی که بازگشت بازار رُخ داده، آخرین کندل صعودی را قبل از کندل های نزولی پیدا کنید. یک خط اُفقی از قیمت باز شدن کندل صعودی رسم کنید و خط اُفقی دیگر را هم در انتهای بالایی کندل صعودی قرار دهید. محدوده مابین این دو خط، محدوده عرضه بازار است. (تصویر زیر)
.

- 1 4 11

در اینجا باید گفت که برخی از معامله گران حرکات قیمتی رویکرد متفاوتی در تعیین محدوده عرضه دارند. یکی از شایع ترین روش ها، رسم خطوط افقی از ابتدا و انتهای کندل بازگشتی است. باید گفت که هیچ کدام از روش های تعیین محدوده عرضه یا تقاضا قطعی نیستند و بیشتر تقریبی هستند. همان طور که اشاره شد تعیین این محدوده های بازگشتی بیشتر یک هنر است تا یک علم. با این حال کارآموزان به مرور زمان مهارت لازم در رسم محدوده های عرضه و تقاضا را بدست خواهند آورد.
.
روش تعیین محدوده تقاضا هم دقیقا عکس محدوده عرضه است:
۱- قوی ترین حرکت نزولی را در نمودار تعیین کنید.
۲- در انتهای حرکت نزولی بازار اندکی به تعادل می رسد. این محدوده را در نظر بگیرید.
۳- در این محدوده، آخرین کندل نزولی که بعد از آن بازار صعود کرده است را مشخص کنید و یک خط افقی از قیمت باز شدن کندل نزولی رسم کنید و خط دیگر را در انتهای پایینی کندل نزولی قرار دهید. این محدوده تقاضای بازار است.

 

- 1 4 2

 

در نمودار بالایی، NZD/USD تا محدوده تقاضا پایین آمده و دوباره به سمت بالا برگشته است. این محدوده تقاضا در دومین برخورد بازار مجددا عملکرد کرده و دلار نیوزیلند را در برابر دلار آمریکا تقویت کرده است.
برخلاف سطوح حمایت و مقاومت که تعداد برخورد های متوالی به معنی قدرت آن سطح حمایت/مقاومتی است. در بحث عرضه و تقاضا ما به دنبال محدوده های تازه ای هستیم که قبلا در بازار وجود نداشته اند. برای همین بعد از اینکه محدوده عرضه یا تقاضا مشخص شد، با اولین ورود قیمت به این محدوده وارد معامله می شویم. اگر این محدوده دوباره در بازار توسط قیمت لمس شود، یعنی برای بار سوم قیمت وارد این محدوده شود، ارزش و اهمیت محدوده هم کاهش پیدا می کند. چونکه احتمال شکست محدوده تقاضا یا عرضه بسیار بالاست. دلیل این امر به ماهیت محدوده عرضه و تقاضا بر می گردد. محدوده عرضه، محلی است که دستورات فروش از قبل در آن باقی مانده است و با هر بار برخورد بازار به این محدوده، تعدادی از دستورات فروش فعال می شوند، تا اینکه نهایتا دستور فروش دیگری باقی نمی ماند. در این حالت می گوییم که محدوده عرضه تمام شده است، و راه برای صعود بازار هموار است.
نواحی یا محدوده های عرضه و تقاضا هم مثل سطوح مقاومت و حمایت شکسته می شوند و بعد از شکسته شدن می توانند نقش قبلی خود را تغییر دهند. شکست ناحیه عرضه می تواند بعدا در قالب ناحیه تقاضا در نمودار ظاهر شود و یا برعکس. تبدیل نواحی عرضه به تقاضا و برعکس یکی از ارزشمندترین حرکات قیمتی بازار است، که می تواند سیگنالی از ادامه روند یا شروع روند جدید باشد.
پدیده همنوایی چیست؟
هیچ معامله‌گری نمی‌تواند به‌تنهایی معامله خود را به هدف برساند. همه معامله گران برای رسید به هدف معاملاتی خود به کمک سایر معامله گران نیاز دارند. قبل از اینکه سرمایه‌ای را در معرض ریسک قرار دهید، باید با موضوع مهمی آشنا شوید. برای اینکه قیمت‌ها در یک‌جهت حرکت کنند، باید هر دو بخش بازار (خریداران و فروشندگان) نقشی داشته باشند. یعنی خریداران و فروشندگان بایستی با یکدیگر در رابطه با مسیر بازار به توافق برسند. به‌طور مثال اگر ما به دنبال خرید در بازار هستیم، نه‌تنها سایر خریداران باید از معامله ما حمایت کنند، بلکه فروشندگان هم باید شروع به خروج از موقعیت معاملاتی فروش (یعنی بازخرید) نمایند. هرچه تعداد فروشندگان که به دنبال بستن معامله فروش و بازخرید آن دارایی هستند بیش‌تر باشد، شانس موفقیت ما هم افزایش خواهد یافت. عکس این قضیه هم صادق است. زمانی که خریداران و فروشندگان به‌طور موقتی با یکدیگر هم‌صدا می‌شوند، میگوییم در وضعیت همنوایی قرارگرفته‌ایم. مهم نیست که چه عاملی منجر به همنوایی می‌شود، چیزی که مهم است، وجود پدیده همنوایی در بازار است.
همنوایی منجر به حرکات یک‌سویه می‌شود. یعنی در بازار یا خریداران مسیر قیمت را در دست می‌گیرند یا فروشندگان. حرکت ناشی از این پدیده یک‌سویه خواهد بود. یعنی قیمت حرکات اره‌ای یا نوسانی نخواهد داشت. برای اینکه بتوان از حرکت یک‌سویه بهره برد، باید مبدأ چنین حرکتی را پیدا کرد و از همان مبدأ اصلی وارد بازار شد.
می‌توان با اطمینان گفت که هر بازاری دیر یا زود، دوره آماده‌سازی را پشت سر می‌گذارد و با آمادگی کامل بازار، پدیده همنوایی رُخ می‌دهد و یک حرکت یک‌سویه‌ای به راه می‌افتد. برای اینکه بتوان چنین موقعیت‌هایی را تشخیص داد، باید به نحوه شکست سطوح کلیدی توجه کرد. هرچند شاید مفهوم همنوایی برای اکثر معامله گران قابل‌هضم باشد، اما برخی شاید با معامله از شکست‌ها راحت نباشند. حتی برخی شاید به حرکات محدود بازار اشاره کنند، که در آن نرخ متوسط شکست‌های جعلی بسیار بالاست. چنین نقدی جایز است. هر شکست به یک حرکت یک‌سویه منتهی نمی‌شود. بااین‌حال، اگر معامله گران بتوانند شکست‌های محتمل را از شکست‌های ضعیف یا جَعلی تشخیص دهند، دیگر نیازی به چنین بدبینی نخواهد بود.
مهم‌ترین عاملی که می‌تواند احتمال موفقیت شکست را تضمین کند، دوره آماده‌سازی قبل از شکست است. به‌طورکلی بهترین فرصت‌های معاملاتی زمانی ایجاد می‌شوند که شاهد نبرد میان خریداران و فروشندگان در سطوح احتمالی شکست‌ها باشیم. نبرد میان خریداران و فروشندگان قبل از شکسته شدن سطوح کلیدی، حرکات قیمتی اره مانندی را ایجاد می‌کنند، که به آن دوره آماده‌سازی بازار برای شکست سطح کلیدی یا اصطلاحاً دوره آماده‌سازی می‌گویند. تشخیص دوره آماده‌سازی کار دشواری نیست، قیمت از یک محدوده جهش می‌کند و دوباره به همان محدوده بازمی‌گردد و این عمل تکرار می‌شود، تا اینکه یکی از طرفین پیروز این نبرد می‌شوند.
هرچند که تمامی دوره‌های آماده‌سازی، دو سمت خریداران و فروشندگان را شامل می‌شود، اما در کل فقط یک نفر پیروز میدان خواهد بود. برای تشخیص اینکه کدام سمت نهایتاً پیروز میدان خواهد شد، عوامل دیگری هم هستند که باید به آن‌ها توجه شود. عواملی که بامطالعه‌ی اصول اولیه حرکات قیمتی می‌توان به درک درستی از آن‌ها دست‌یافت.

 

 

- 2 1 1

 

 

آشنایی با نمودار های شمعی
نمودار های شمعی یا کندل استیک (Candlestick) برای اولین بار در قرن هفدهم میلادی توسط معامله گران برنج در ژاپن ابداع شد. این روش نموداری بعدا توسط استیو نیسون (Steve Nison) گردآوری و بازنگری شد و در دهه نود میلادی در قالب کتابی منتشر شد.

 

- 1 1 11

کندل های ژاپنی نشانگر چهار داده قیمتی هستند: بالاترین قیمت کندل، پایین ترین قیمت، قیمت باز شدن و قیمت بسته شدن. کندل های قیمتی یا صعودی هستند، یا نزولی و یا خنثی. اگر قیمت باز شدن کندل در زیر قیمت بسته شدن قرار داشته باشد، کندل قیمتی صعودی است. اگر قیمت باز شدن در بالای قیمت بسته شدن قرار داشته باشد، کندل قیمتی نزولی است. اگر قیمت باز شدن و بسته شدن یکسان باشد (یا فاصله ناچیزی از یکدیگر داشته باشند)، کندل قیمتی خنثی است، که نشانگر برابری قدرت خریداران و فروشندگان است.
نمودار های شمعی در بازار ارز خارجی کاربرد بسیار فراوانی دارند. به کمک کندل های قیمتی، به راحتی می توان فشار های خرید و فروش بازار را تشخیص داد. یک نگاه گذرا به کندل های قیمتی می تواند اطلاعات بسیار مفیدی از قدرت خریداران و فروشندگان نشان دهد و به آسانی تعیین کند که بازار دست فروشندگان است یا خریداران. ویژگی های خاص این نوع نمودار به معامله گران کمک می کند تا از بازگشت روند و یا ادامه آن اطلاع یابند.
علاوه بر این، قیمت های باز و بسته شدن کندل ها در نمودار های بلند مدت (مثل روزانه یا هفتگی) معمولا به عنوان حمایت و مقاومت برای معاملات بین روزی استفاده می شود. قیمت باز و بسته شدن کندل های ژاپنی و اوج و کف های ایجاد شده توسط این کندل ها، برای ارزیابی شکست های بازار کاربرد دارند. طول کندل ها هم نشان گر رفتار بازار است. کندل های صعودی بلند، حکایت از اشتیاق بالای خریداران دارد. کندل های نزولی بلند هم نشان می دهد که فروشندگان دلیلی پیدا کرده اند تا ارز را به فروش برسانند. کندل های کوتاه هم نشانگر شک و تردید در بازار هستند. یعنی سرمایه گذاران در رابطه با روند بازار شک و تردید دارند. این عامل می تواند اولین نشانه ای از بازگشت بازار باشد.

 

- 1 1 21

 

دنباله های پایینی و بالایی کندل های ژاپنی نشانگر کف و اوج قیمتی هستند، که برای بررسی و مطالعه رفتار بازار استفاده می شوند. اگر دنباله بالایی کندلی بلند باشد، به این معنی است که خریداران قیمت را بالا برده اند، اما این فروشندگان بودند که در نهایت بازار را در دست گرفته اند و قیمت را پایین آورده اند. در مقابل، اگر دنباله پایینی کندل بلند باشد، به این معنی است که فروشندگان در پایین آوردن قیمت تمام سعی خود را کرده اند، اما سرانجام این خریداران بودند که بازار را در دست گرفته اند.

 

- 1 1 31

کندل های ژاپنی، الگو های بسیار متنوعی دارند: الگو های تک کندلی ، دو کندلی و چند کندلی.
این الگو های کندلی برای معاملات بلند مدت و بین روزی بسیار مفید هستند. منظور از الگو های تک کندلی، الگوهایی هستند که تنها شامل یک کندل ژاپنی می شوند. این الگو ها می توانند نشانگر ادامه روند و یا برگشت روند باشند. الگو های دو کندلی هم برای تشخیص بازگشت یا ادامه روند مناسب هستند. تنها تفاوت الگوهای دوتایی در این است، که کندل اول برای تعیین بازگشت یا ادامه روند به کار می رود و کندل دوم، این سیگنال بازگشتی یا ادامه روند را تایید یا نقض می کند. یعنی با استفاده از کندل دوم تشخیص می دهیم که بازگشت یا ادامه روندی که کندل اول نشان داده، صحت دارد یا خیر. الگوهای چند کندلی کمی پیچیده تر هستند. الگو های چند کندلی معمولا شامل سه کندل قیمتی می شوند. از این الگو بیشتر در معاملات بلند مدت استفاده می شود. الگو های چند کندلی نسبت به سایر الگو ها کمتر در بازار مشاهده می شوند، اما از قطعیت بالایی برخوردارند.
بایستی گفت که نباید تنها بر اساس الگو های کندلی اقدام به معامله کرد. بلکه بایستی از این الگو ها به عنوان ابزاری موثر در جهت درک رفتار بازار و افزایش احتمال موفقیت معاملات استفاده شود.

 

برخورد به کف یا سقف یعنی چه؟
در بحث بازگشت از اصلاح قیمتی، اشاره شد که برخورد مجدد قیمت به یک سطح کلیدی برای جهش قیمتی لازم است (اثر جهش). همچنین در مرحله اول، توانایی و تمایل این سطح کلیدی برای شروع اصلاح قیمتی هم مهم است (اثر جاذبه).
برای اینکه با منطق جاذبه و جهش آشنا شویم، اجازه دهید حرکت صعودی را از a به b تصور کنیم که با اندکی توقف در b قیمت به c صعود می‌کند. اگر ما هنوز وارد بازار نشده‌ایم و به سمت خریداران بازار هم متمایل هستیم و درعین‌حال شاهد افت قیمت از اوج c باشیم، به چه شکلی باید این حرکت را معامله کنیم؟
خوب ما به این سؤال به‌طورکلی جواب می‌دهیم. باید گفت که باید منتظر بمانیم تا قیمت به سطح b برسد.
این موضوع نشان می‌دهد که محدوده b برای ورود به معامله، محدوده امن‌تری است، تا اینکه مثلاً اندکی بالاتر از b وارد معامله شویم. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، این است که اگر تفکر در این رویکرد بر پایه تحلیل تکنیکال باشد، معامله گران دیگری هم خریدهای خود را تا برخورد قیمت به سطح b به تعویق خواهند انداخت. درنتیجه، به خاطر نبود خریداران در سطوح بالایی b، اصلاح نزولی قیمت از c تا رسیدن به b ادامه خواهد یافت (همان قانون جاذبه). در اینجا، نبود خریداران عامل اصلی اصلاح قیمتی است.
این بدین معنی نیست که سطح جاذبه حتماً مورد اصابت قرار خواهد گرفت، بلکه تنها به‌احتمال برخورد قیمت به سطح جاذبه اشاره می‌کند. بااین‌حال در بازار، حتی احتمال کوچک روی دادن چیزی می‌تواند به رخ داد آن منتهی شود.
مشاهدات نشان می‌دهند که قائدِ جذب و جهش تنها منحصر به وضعیت‌های معمولی روندی بازگشتی نیست، به‌طورکلی این قائد در تمامی حرکات نوسانی بازار دیده می‌شود، حتی در الگوهای کوچک تکنیکال. به همین دلیل می‌توان گفت، این قائدِ برای استفاده در آینده می‌تواند مفید باشد. برای این منظور به یک مورد بخصوص به نام برخورد به سقف/کف اشاره می‌کنیم.
بهترین راه برای توصیف مفهوم برخورد به سقف/کف، بررسی آن در وضعیت شکست یک دامنه نوسانی است.
احتمالاً به یاد دارید که سه نوع شکست وجود دارد:
• شکست جَعلی
• شکست ضعیف
• شکست قطعی
روش دیگر توصیف این شکست‌ها به این صورت می‌تواند باشد، که بگوییم شکست خیلی زودرس، شکست زودرس و شکست به‌موقع. مسلماً مطلوب‌ترین شکست، شکست قطعی و یا به‌موقع است، که از دوره آماده‌سازی خوبی هم برخوردار است. شکست خیلی زودرس و یا شکست جعلی خیلی نمی‌تواند دردسرساز باشد، چون دوره آماده‌سازی آن معمولاً یا ضعیف است یا اصلاً دوره آماده‌سازی ندارد. به همین دلیل به‌راحتی می‌توان از معامله آن صرف‌نظر کرد. با این گفته، سخت‌ترین و پیچیده‌ترین مورد، شکست زودرس و یا شکست ضعیف است، که می‌تواند معامله گران را به‌اشتباه بی اندازد.
وقتی‌که با شکست ضعیف مواجه می‌شوید، بهترین رویکرد کاهش حجم معامله است، اما درعین‌حال نباید چشم از این موقعیت برداشت. درصورتی‌که قیمت نتواند بعد از شکست، یک حرکت یک‌سویه‌ای را به راه بی اندازد و همچنین درعین‌حال نتواند به سمت مخالف شکست برگردد، احتمال اینکه معامله گران دوباره وارد بازار شوند و قیمت را در سمت شکست هول دهند بسیار بالاست. در این حالت، عاملی که می‌تواند به ما چراغ سبز ورود به معامله را بدهد، برخورد یا عدم برخورد به کف/سقف است.

 

- 2 6 1

 

در شکل بالا و در وضعیت اول، حرکت ۱-۲-۴ نشان‌گر یک حرکت نزولی است. طبق تعریف، هر حرکت نزولی قبل از سقوط از اوج قیمتی به کف بازار، حرکات خنثی را در اوج قیمتی تشکیل می‌دهد. این حرکات خنثی می‌تواند تنها شامل یک کندل قیمتی باشد. اوج قیمتی چنین حرکتی، یک اوج قیمتی میانی را در نمودار شکل می‌دهد. اما درعین‌حال، کف قیمتی ایجادشده در طول فرآیند تشکیل اوج، یک سقف را در بازار ایجاد می‌کند، که معمولاً حمایت کوچکی برای بازار است.
طبیعتاً در موج‌های صعودی V یا U شکل، این سقف در بالای فرایند تشکیل کف ایجاد خواهد شد، که به آن فقط کف خواهیم گفت. برای راحتی کار هم به سقف و هم به کف ایجادشده، سقف خواهیم گفت. اگر سطح ۳ را به سمت راست بسط دهیم، می‌توانیم ببینیم که حرکت بازگشتی، از پایین به زیر این سطح برخورد کرده است (۵).
این مثال انتزاعی از برخورد قیمت به سقف به دنبال شکست ضعیف است و همچنین این رویداد به‌راحتی قابل پیش‌بینی است.
درواقع برخورد قیمت به سقف ایجادشده یکی از عواملی است که نشان می‌دهد چرا شکست ۴، شکست ضعیف یا زودرس بوده است.
در این میان باید گفت که معامله‌گرانی که در شکست ضعیف وارد بازار شده‌اند، تنها افرادی نیستند که در معرض ریسک جاذبه معکوس سقف قرار دارند. فروشندگان دیگری هم که هنوز وارد معامله نشده‌اند هم در معرض ریسک قرار دارند، چراکه احتمالاً با اولین برخورد حرکت بازگشتی بازار به کف دامنه نوسانی (که با دایره نشان داده‌شده است) وارد معامله می‌شوند. این رویکرد، مفاهیم تکنیکال را نقض می‌کند، که بهتر است که در معاملات با حد ضرر کوتاه مورداستفاده قرار نگیرد: به‌جای اینکه قیمت به سطح آشکار حمایت قبلی (یا مقاومت) حرکت کند، بازگشت صعودی معمولاً به آخرین سطح حمایت حرکت می‌کند، حتی اگر آخرین سطح حمایت از سوی نمودارهای بلندمدت هم حمایت نشود (۳). می‌توان گفت که این حرکت، فاصله خالی بین کف دامنه نوسانی و محدوده احتمالی برخورد به سقف را پر می‌کند. این دقیقاً عملکرد اثر جاذبه است که در بالا توضیح داده شد و باید گفت که اتفاقی است که خیلی روی نمی‌دهد.
معمولاً معامله گران حریص خود را در معرض جاذبه معکوس قرار می‌دهند، که به ضرر آن‌هاست، اما معامله گران محافظه‌کار منتظر فرصت مناسب می‌مانند تا از آن به‌خوبی بهره‌مند شوند. درصورتی‌که جهش بعد از برخورد به سقف روی دهد و قیمت برای بار دوم به سمت کف دامنه نوسانی حمله کند، نشانگر تمایل شدید معامله گران به این سطح است، که در بازار از چشم‌ها پوشیده نخواهد ماند. درنتیجه سمت دیگر بازار که از کف دامنه نوسانی دفاع می‌کند، بیش از گذشته نگران موقعیت معاملاتی خود خواهد شد و به‌احتمال‌زیاد در ادامه شکست کف دامنه نوسانی، موقعیت‌های معاملاتی (خرید) را خواهد بست.
وضعیت دوم در نمودار بالا نوع دیگری از وضعیت اول را نشان می‌دهد. در این وضعیت حرکت ۱-۲-۴ مورد توجه قرار دارد. اوج دامنه نوسانی در نقطه ۴ شکسته شده است، اما این شکست بدون دوره آماده‌سازی، در زیر اوج دامنه نوسانی روی‌داده است، پس این شکست از نوع ضعیف یا زودرس است.
با کاهش دستورات خرید معاملاتی در ۴، خریداران احتمالاً در مورد ادامه حرکت یک‌طرفه بعد از شکست دچار شک و تردید شده‌اند، اما لزوماً به این معنی نیست که روند صعودی هم در کل تضعیف‌شده باشد.
به همین دلیل می‌توان گفت که احتمالاً خریداران دوست دارند که شاهد عدم موفقیت شکست ضعیف باشند. بعدازاین، در صورتی قیمت به سمت پایین برگردد، احتمالاً تا حمایت بعدی در داخل دامنه نوسانی حرکت کند (به کف ۵ که برخوردی به اوج قبلی در نقطه ۳ است). و این می‌تواند شرایط خوبی را برای یک حرکت صعودی دیگر به راه بی اندازد.
به این “سقف” به‌خصوص (کف در حرکات v شکل) توجه کنید که دقیقا در عمق حرکت ۱-۲-۴ قرار نگرفته است. اما ازآنجایی‌که نشانگر آخرین سطح مقاومت در دامنه نوسانی است، اولین سطح جاذبه در حرکت نزولی از شکست ضعیف است، که در نقش حمایت ظاهر می‌شود و می‌تواند به‌عنوان “سقف” در نظر گرفته شود. معامله گران حریص احتمالاً با برخورد قیمت به این “سقف” سریعاً اقدام به خرید می‌کنند، با این امید که جهش فوری به وقوع خواهد پیوست (۵). اما معامله گران محافظه‌کار ابتدا منتظر برخورد خواهند ماند و بعدازآن، وارد معامله خواهند شد.
سایر خریداران هم احتمالاً منتظر شکسته شدن اوج دامنه نوسانی برای بار دوم خواهند ماند. هیچ‌کدام از موارد بالا به این معنی نیست که شکست ضعیف مقدمه‌ای برای شکست قوی‌تر در آینده است، اما معمولاً چنین اتفاقی می‌افتد، به‌خصوص اگر روند بازار هم با شکست هم سو باشد.
در کل استراتژی‌های تحلیل حرکات قیمتی، وجود برخورد به سقف یا نبود آن می‌تواند عامل کلیدی و تعیین‌کننده‌ای در پذیرفتن شکست باشد.
همانند اکثر پدیده‌های حرکات قیمتی، قاعده برخورد سقف/کف ، محدود به شرایط خاص محیطی بازار نیست. این قاعده هم در بازارهای روند دار و هم بدون روند کاربرد دارد و می‌تواند در هرگونه بازگشت یا شکست قیمتی نقش داشته باشد.

 

- 2 6 2

 

وضعیت ۱ در نمودار بالایی مثال دیگری از برخورد کف/سقف است. این برخورد زمانی که قیمت بعد از حرکت ۱-۲-۳ به بالای کف ۴ برخورد کرده قابل‌مشاهده است.
نکته: اگر در نمودارهای قیمتی اوج‌های پایین و کف‌های بالا را پیدا کنید (فرقی نمی‌کند که اصلی یا جزئی باشند)، معمولاً خواهید دید که اکثر بازگشت‌ها به دلیل جهش‌های ناشی از برخورد به سقف/کف روی‌داده است. بخصوص اگر بازار روند قوی داشته باشد. مثلاً درروند صعودی، هر اصلاح قیمتی منفی، نخواهد توانست به کف قیمتی قبلی برسد، چون‌که خریداران با برخورد قیمت به کف دوباره وارد بازار خواهند شد. یکی دیگر از مثال‌های برخورد سقف در وضعیت ۲ نمودار نشان داده‌شده است. در این نمودار، وقتی‌که کف، شکسته می‌شود، روند صعودی تحت‌فشار قرار می‌گیرد. هم‌زمان با ورود خریداران به بازار برای دفاع از روند صعودی، بازگشت قیمتی رخ می‌دهد، که درنتیجه فرصت خوبی برای ورود فروشندگان جدید از قیمت‌های بالاتر را فراهم می‌کند. دسته‌ای از معامله گران که از نقطه ۷ اقدام به فروش کرده بودند، احتمالاً دلیل خوبی برای این کار داشتند، اما این دسته از معامله گران خود را در معرض ریسک برخورد به اوج قرار داده‌اند. ازآنجایی‌که کف ۶، آخرین سطح حمایت را نشان می‌دهد، بهترین سطحی محسوب می‌شود، که می‌توانست بازگشت مثبت احتمالی قیمت را به سمت خود جذب کند.
اثر اعداد رُند چیست؟
برای تکمیل مجموعه قواعد حرکات قیمتی، به بررسی اثر اعداد رُند می‌پردازیم. پیدا کردن اعداد رُندی که بازار به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد، کار دشواری نیست. مهم نیست که دلیل اصلی واکنش بازار به این اعداد رُند چیست، اما مهم است که هر واکنش منظم بازار را مورد ارزیابی و مطالعه قرار دهیم.
ابتدا باید پرسید که در نمودار جفت ارزها به کدام سطوح، اعداد رُند گفته می‌شود؟ اکثر جفت ارزها تا چهار رقم اعشار محاسبه می‌شوند، وقتی‌که آخرین رقم اعشار نشانگر عدد صفر باشد، آن نرخ، نرخ رُند بازار است. در مقیاس‌های پایین‌تر، مثل نمودار یک دقیقه، نرخی مانند ۱٫۲۶۳۰ می‌تواند نرخ رُند محسوب شود. در نمودارهای بالاتر مثل پنج دقیقه، جفت ارز در محدوده‌های ۲۰ واحدی نوسان می‌کند، یعنی اگر دو رقم آخر اعشار جفت ارز ضریبی از ۲۰ باشد، عدد رُند محسوب می‌شود (۱٫۲۶۰۰– ۱٫۲۶۲۰–۱٫۲۶۴۰). به‌طورکلی، اعداد رُند در نمودار جفت ارزها، اعدادی هستند که رقم اعشار آن‌ها یا به ۰۰ و یا به ۵۰ منتهی می‌شود، مثل: ۱٫۲۶۰۰–۱٫۲۶۵۰–۱٫۲۷۰۰٫
در هر جلسه معاملاتی دیر یا زود سطح ۰۰ یا ۵۰ لمس خواهد شد. اینکه تا ساعت‌ها جفت ارز در اطراف این اعداد رُند نوسان کند، امر غیرعادی نیست. هیچ راهی برای پیش‌بینی دقیق واکنش بازار به این سطوح وجود ندارد. اما می‌توان گفت که در مراحل اولیه واکنش بازار به نرخ رُند، بایستی سعی شود که به هیچ‌کدام از طرفین بازار متمایل نشد. یعنی نه به فکر خرید بود و نه به فکر فروش.
درست مثل سایر نبردهای میان خریداران و فروشندگان، نبرد بر سر عدد رُند درنهایت به نتیجه می‌رسد (این لزوماً به این معنی نیست که این اتفاق در جلسه معاملاتی خاصی، مثل معاملات آمریکای شمالی، روی خواهد داد). این وظیفه معامله گران حرکات قیمتی است که همواره صبر کنند و با ارزیابی بازار به دنبال یافتن نشانه‌ها و علائمی باشند که حکایت از برتری قدرت یک سمت بازار بر سمت دیگر بازار دارند.
یکی از ویژگی‌های جالب‌توجه اعداد رُند، رفتار آن‌هاست. اعداد رُند مشابه سطوح کلیدی تکنیکال رفتار می‌کنند و قیمت را به سمت خود می‌کشانند. اگر سیگنال‌های معاملاتی با روند کلی همسو باشند، بهترین ترکیب می‌تواند سطوح رُند باشد، که درنتیجه حرکت یک‌طرفه‌ای ناشی از همگرایی بازار به راه می‌افتد. این‌یکی دیگر از انواع اثر جاذبه است. همچنین فشار یک نرخ رُند می‌تواند اثر معکوس داشته باشد. که به این حالت هم اثر عکس جاذبه می‌گوییم. با در نظر گرفتن هر دو مکانیسم بالایی، یکی از اهداف اصلی هر معامله‌گری یافتن فرصتی است که در آن، معامله با اثر جاذبه موجود همسو باشد، درحالی‌که از فشار معکوس سطوح رُند دوری کند.
استراتژی معامله با الگوی شکست جَعلی اینسایدبار چیست؟
از الگوی شکست جَعلی اینسایدبار می‌توان هم در بازارهای روند دار و هم بدون روند استفاده کرد. معمولاً در بازار ارز خارجی شکست‌های جَعلی به‌دفعات اتفاق می‌افتند. فهم نحوه معامله با این الگوها می‌تواند علاوه بر جلوگیری از ورود به سیگنال‌های جَعلی، فرصت کسب سود را هم فراهم کند.
.
رایج‌ترین نقاط ورود به معامله در الگوی شکست جَعلی اینسایدبار به شکل زیر است:
.
• اگر قیمت از اینسایدبار قبلی و یا کندل مادر فراتر رود، می‌توان وارد معامله شد.
• اگر الگوی شکست جَعلی اینسایدبار همراه با پین بار شکل‌گرفته باشد، از استراتژی‌های معاملاتی پین بار استفاده کنید.

 

- 4 4 1

 

.
معامله الگوی شکست جَعلی اینسایدبار در بازار روند دار
.
شکل زیر مثال خوبی از سیگنال خرید است. در اینجا پین بار در قالب شکست جَعلی اینسایدبار ظاهرشده است. بایستی توجه کرد که در این الگو، پس از کندل مادر، سه کندل اینسایدبار تشکیل‌شده است. چنین اتفاقی خیلی عجیب نیست و شاید تا چهار کندل اینسایدبار هم تشکیل شود.
.

- 4 4 2

 

مثال بعدی هم نشانگر الگوی شکست جَعلی اینسایدبار در بازار روند دار است. کاملاً مشخص است که روند بازار قبل از تشکیل الگوی اینساید بار صعودی بود. در اینجا، به‌جای یک کندل شکست جَعلی، دو کندل تشکیل‌شده است. این نمونه دیگری از الگوی شکست جَعلی اینسایدبار است که در بازار با آن مواجه خواهید شد. درواقع شکست جَعلی در بازار دو بار روی‌داده است.

 

- 4 4 3

 

معامله الگوی شکست جَعلی اینسایدبار از سطح کلیدی نمودار و در خلاف جهت روند
.
در مثال زیر، الگوی شکست جَعلی اینسایدبار در خلاف جهت روند ایجادشده است. یعنی این سیگنال حکایت از بازگشت روند بازار دارد. در اینجا سیگنال خرید (الگوی شکست جَعلی اینسایدبار) در سطح کلیدی بازار (حمایت) روی‌داده است. ازآنجایی‌که این الگو تمام ویژگی‌های شکست جَعلی اینسایدبار را دارد و همچنین با محدوده کلیدی نمودار هم انطباق دارد، به همین دلیل بهترین سیگنال برای ورود به معامله محسوب می‌شود.
.

- 4 3 5

 

 

مثال بعدی هم نمونه دیگری از الگوی شکست جَعلی اینسایدبار است که در خلاف جهت روند بازار ایجادشده است. این بار سیگنال معاملاتی نزولی است. به‌راحتی می‌توان دید که بازار در دست خریداران بوده و تا قبل از تشکیل الگو، حرکات قیمتی صعودی بودند. پس از تشکیل الگوی شکست جَعلی اینسایدبار، که منجر به شکست جَعلی مقاومت هم شده، قیمت سقوط کرده است.

 

- 4 4 4

 

.
نکات
.

 به خاطر داشته باشید که مثال‌های بالا، تمامی انواع شکست جَعلی اینسایدبار را شامل نمی‌شود. درواقع مواردی که مرور شد، نمونه‌های رایجی هستند که بیشتر با آن‌ها برخورد خواهید کرد. اگر الگوی اینسایدبار در نمودار ظاهر شد و پس‌ازآن شکست جَعلی روی داد، به‌احتمال‌زیاد با الگوی شکست جعَلی اینسایدبار مواجه هستید.
• همیشه به اصل انطباق پای بند باشید. صرفاً تشکیل الگوی شکست جَعلی اینسایدبار به معنی ورود به معامله نیست. اگر الگوی اینسایدباری در نمودار ظاهر شد، به دنبال انطباق با سایر سطوح و عوامل کلیدی باشید. الگویی که در سطوح کلیدی شکل‌گرفته، مسلماً از شانس موفقیت بیشتری برخوردار است.
• این استراتژی را ابتدا در نمودارهای روزانه مورداستفاده قرار دهید. سیگنال‌های حرکات قیمتی در نمودار ساعتی از درجه اعتبار بیشتری برخوردارند. پس از مدتی که تجربه و مهارت کافی را کسب کردید، به‌مرور تایم فریم نمودار را پایین بیاورید.